کلمه جو
صفحه اصلی

foaming

انگلیسی به فارسی

فوم، کف کردن، کف بدهان اوردن


دیکشنری تخصصی

[نساجی] کف کردن

جملات نمونه

1. he was foaming at the mouth with anger
از شدت خشم دهانش کف کرده بود.

2. a glass of foaming beer
یک لیوان آبجو پرکف

پیشنهاد کاربران

کف کننده؛ کف زای
مثال از دیکشنری آکسفورد: She looked down at the foaming white water




کلمات دیگر: