کلمه جو
صفحه اصلی

brindled


معنی : راه راه، خط دار، رنگ راهراه، خال دار
معانی دیگر : (دارای موی خاکستری یا زرد مایل به قهوه ای که راه راه یا لکه های پر رنگی داشته باشد مثل برخی گربه ها و گاوها و اسب ها) چپار، پلنگی، خلنگ، ابرش، پیسه، brindle : خط دار

انگلیسی به فارسی

خط‌دار، راه‌راه، خال‌دار


سرخ شده، راه راه، خط دار، رنگ راهراه، خال دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: brownish or gray with darker spots or streaks.

- a brindled cow
[ترجمه ترگمان] یک گاو خال
[ترجمه گوگل] گاو برهنه

• pale gray or tan and marked with darker spots and streaks

دیکشنری تخصصی

[نساجی] راه راه - خط دار - خال دار

مترادف و متضاد

راه راه (صفت)
striped, stripy, brindle, corrugated, brindled, canaliculate, fasciated

خط دار (صفت)
brindle, brindled, striated, streaky, striate, strigose

رنگ راه راه (صفت)
brindle, brindled

خال دار (صفت)
brindle, brindled, spotted, speckled, mottled, having a beauty spot, marked with a mole

جملات نمونه

1. a brindled cow
گاو پیسه

2. The fur lining the cave was a brindled orange; that of the cat creature too.
[ترجمه ترگمان]لایه نازکی از پوست درخت نارنج بود و گربه نیز آن را پیدا کرده بود
[ترجمه گوگل]خز درون غار یک پرتقال پرتقال بود؛ این موجود گربه نیز هست

3. I saw his brindled cow feeding on fish remnants.
[ترجمه ترگمان]من دیدم که گاو his از بقایای ماهی تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]من گاو برهنه خودم را در بقیه ماهی ها دیدم

4. Nothing was stirring except a brindled, grey cat, which crept from the ashes, and saluted me with a querulous mew.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز یک گربه خاکستری و خاکستری که از خاکستر بیرون می خزید، چیزی تکان نمی خورد و به من سلام می داد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به جز یک گربه خاکستری پرتقال، خاکستری خاکستری که از خاکستر افتاده بود، حرارتی نداشت، و من را با یک گلبرگ غافلگیر کرد

5. I saw his brindled cow feeding on fish remnantsHerman Melville.
[ترجمه ترگمان]من دیدم که گاو آخته هاش داره تو خیابون مل ویل تغذیه می کنه
[ترجمه گوگل]من دیدم که گاو برهنه خود را بر روی ماهیان مهاجم هلمند ملویل تغذیه می کند

6. The coat is short, dense and flat, common in solid shades of fawn, brown, black and brindled, with white markings allowed.
[ترجمه ترگمان]کت کوتاه، چگال و مسطح است و رنگ های سفید مایل به قهوه ای، قهوه ای، سیاه و سفید با نشانه های سفید مجاز است
[ترجمه گوگل]این کت کوتاه، متراکم و صاف است، در سایه های جامد، خالدار، قهوه ای، سیاه و سفید، با نشانه های سفید اجازه داده می شود

7. COLOUR : White, black, grey, straw, ginger (rusty), grey-brown, brindled, piebold and speckled.
[ترجمه ترگمان]COLOUR: سفید، سیاه، خاکستری، کاه، زنجبیل (زنگ زده)، خاکستری - قهوه ای، brindled، piebold و خالدار
[ترجمه گوگل]COLOR سفید، سیاه و سفید، خاکستری، نی، زنجبیل (زنگ زده)، خاکستری قهوه ای، سرخ شده، نازک و نازک

8. I found most pitiful a family gathered around a prostrate brown-and-white brindled cow.
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانواده رقت انگیز را پیدا کردم که دور یک گاو قهوه ای سوخته و سفید گرد آمده بودند
[ترجمه گوگل]خانواده ای که در اطراف یک گاو برهنه قهوه ای و سفید قهوه ای جمع شده بودند، بیشترین ناراحتی را دیدند

a brindled cow

گاو پیسه



کلمات دیگر: