کلمه جو
صفحه اصلی

drench


معنی : خیس خوری، خیساندن، خیس کردن، نوشانیدن، اب دادن
معانی دیگر : (کاملا) خیس کردن، ترید کردن، یک وعده دارو (برای دام)، (به اسب و گاو و غیره) داروی آبگونه خوراندن، خیس سازی، خیسی، آغشتگی

انگلیسی به فارسی

خیساندن، نوشانیدن، آب دادن


انگلیسی به انگلیسی

• wet, soak, saturate; administer medication to an animal (veterinary medicine)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خیساندن - تر کردن - آب دادن

مترادف و متضاد

خیس خوری (اسم)
soaking, soak, drench, drenching, soakage

خیساندن (فعل)
bate, steep, water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, sop, presoak, ret

خیس کردن (فعل)
water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, douse, ret

نوشانیدن (فعل)
drench, drink

اب دادن (فعل)
temper, water, drench, irrigate

wet thoroughly


Synonyms: deluge, dip, douse, drown, duck, dunk, flood, imbrue, immerse, impregnate, inundate, pour, saturate, seethe, soak, sodden, sop, souse, steep, submerge, teem


Antonyms: dry, parch


جملات نمونه

1. A heavy rain drenched the campus, and the students had to dry out their wet clothing.
باران سنگین محوطه دانشگاه را کاملآ خیس کرد و دانشجویان مجبور به خشک کردن پوشاک خیس خود شدند

2. The drenching rains resumed after only one day of sunshine.
باران خیس کننده, بعد از تنها یک روز آفتاب دوباره شروع شد

3. His fraternity friends tried to drench him but he was too clever for them.
دوستان صمیمی اش سعی کردند او را خیس کنند,اما او خیلی زرنگ تر از آنها بود

4. to administer a drench to a horse
داروی آبگونه به اسب خوراندن

5. A sudden thunderstorm had drenched us to the skin.
[ترجمه ترگمان]یک طوفان ناگهانی ما را خیس کرده بود
[ترجمه گوگل]رعد و برق ناگهانی ما را به پوست فروخت

6. Come on in - you're drenched!
[ترجمه ترگمان]- بیا تو - خیس شدی!
[ترجمه گوگل]بیا در - شما مرطوب!

7. We were caught in the storm and got drenched .
[ترجمه ترگمان]توی طوفان گیر افتادیم و خیس شدیم
[ترجمه گوگل]ما در طوفان گرفتار شدیم و خیس شدیم

8. They turned fire hoses on the people and drenched them.
[ترجمه ترگمان]آن ها شلنگ های آتش نشانی را روی مردم برگرداندند و آن ها را خیس کردند
[ترجمه گوگل]آنها شلنگ های آتش را روی مردم گذاشتند و آنها را خیس کردند

9. I was drenched in the storm.
[ترجمه ترگمان]توی طوفان خیس شده بودم
[ترجمه گوگل]من در طوفان خیس شدم

10. The athletes were drenched in/with sweat.
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران عرق کرده بودند
[ترجمه گوگل]ورزشکاران در / با عرق خیس شدند

11. We were completely drenched and cold.
[ترجمه ترگمان]کام لا خیس و سرد شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما کاملا خیس و سرد بودیم

12. They were getting drenched by icy water.
[ترجمه ترگمان]آب یخ زده خیس آب می شد
[ترجمه گوگل]آنها با آب یخ زده خیس شدند

13. We were caught in the storm and got drenched to the skin.
[ترجمه ترگمان]توی طوفان گیر افتادیم و به پوستش نفوذ کردیم
[ترجمه گوگل]ما در طوفان گرفتار شدیم و به پوست خیس شدیم

14. The poster wouldn't stick even though I drenched it with glue.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه آن را با چسب خیس کرده بودم، پوستر به من اصابت نمی کرد
[ترجمه گوگل]پوستر اگرچه من با چسب آن را چسبیده بود، چوب نمی خورد

15. In the early morning they had got drenched in the grass.
[ترجمه ترگمان]صبح زود خیس آب شده بودند
[ترجمه گوگل]صبح زود در چمن خیس خوردند

16. I was drenched in sweat.
[ترجمه ترگمان]خیس عرق بودم
[ترجمه گوگل]من در عرق خیس شدم

17. Metaphorical bloodstains drench these precious stones, however, which makes a visit to the exhibition both eerie and wearisome.
[ترجمه ترگمان]با این حال، لکه های خون Metaphorical این سنگ های گران بها را پوشانده است، با این حال، دیدن این آثار ترسناک و خسته کننده است
[ترجمه گوگل]با این حال، خونریزی های متافیزیکی این سنگ های گرانبها را از بین می برند، اما بازدید کننده ای از نمایشگاه هر دو خجالتی و خسته کننده می باشد

18. She drenched herself in perfume.
[ترجمه ترگمان]او خود را با عطر خیس کرد
[ترجمه گوگل]او خود را در عطر خیس کرده است

a salad drenched in brandy

سالادی که در براندی خوابانده شده است


a rain drenched forest

جنگل خیس از باران


to administer a drench to a horse

داروی آبگونه به اسب خوراندن


پیشنهاد کاربران

دامپزشکی و علوم دامی
داروی خوراکی مایع


کلمات دیگر: