کلمه جو
صفحه اصلی

dried


معنی : خشکانیده
معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول فعل: dry، خشک شد، خشک کرد، ساده، خنک، بسود، بی فایده، تشنه، خون سرد

انگلیسی به فارسی

خشک شده، خشکانیده


خشک شد، خشک کرد، ساده، ساده، خنک، بسود، بی‌فایده، تشنه، خون‌سرد


انگلیسی به انگلیسی

• having moisture removed, not wet
dried is the past tense and past participle of dry.
dried food has been preserved by the removal of liquid from it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خشک شده

مترادف و متضاد

drained


Synonyms: dehydrated, desiccated, dry, preserved


خشکانیده (صفت)
dried

جملات نمونه

1. dried lime
لیمو عمانی

2. dried peaches stuffed with walnuts
هلوی جوز آغند

3. he dried his hands with a towel
دست هایش را با حوله خشک کرد.

4. soghra-khanum dried her hands on her apron
صغرا خانم دست های خود را با پیشبندش خشک کرد.

5. dribbles of dried blood on the shirt of the accused
لکه های خون خشک شده روی پیراهن متهم

6. the cement dried and solidified
سیمان خشک و سخت شد.

7. the lake dried up
دریاچه خشک شد.

8. the spring dried out
چشمه خشک شد.

9. cut and dried
1- از پیش آماده شده،عادی،منتظره 2- ملال آور،خسته کننده،بی روح،عاری از لطف

10. he was crunching dried bread and reading a book
او قرچ قرچ کنان نان خشک می خورد و کتاب می خواند.

11. the clothes are dried out
لباس ها کاملا خشک شده اند.

12. the hot sun dried the clothes
خورشید داغ لباس ها را خشکاند.

13. the wall's plaster has not dried yet
گچ دیوار هنوز خشک نشده است.

14. the wells of his poetic genius had dried up
سرچشمه های نبوغ شعری او خشک شده بودند.

15. Dried fruits are especially high in fibre.
[ترجمه ترگمان]میوه های خشک به خصوص در فیبر بالا هستند
[ترجمه گوگل]میوه خشک شده به ویژه فیبر زیاد است

16. Your clothes should have dried off by this time.
[ترجمه ترگمان]لباس های شما باید تا این موقع خشک می شد
[ترجمه گوگل]لباس شما باید تا این زمان خشک شود

17. The sun dried the tears I miss you.
[ترجمه ترگمان]خورشید اشک هایش را پاک کرد دلم برایت تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]خورشید، اشک هایی را که دلم برایت تنگ شده، خشک کرد

18. His clothes were stiff with dried mud.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش از گل خشک شده خشک شده بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش با گل خشک خشک شده بود

19. She dried herself with a bath towel.
[ترجمه ترگمان]او خود را با حوله حمام خشک کرد
[ترجمه گوگل]او خود را با یک حوله حمام خشک کرد

20. The clothes soon dried off in the sun.
[ترجمه ترگمان]لباس ها به زودی در آفتاب خشک شدند
[ترجمه گوگل]لباس ها به زودی خورشید خشک می شوند

پیشنهاد کاربران

dried ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: خشک شده
تعریف: ویژگی مادۀ غذایی ای که رطوبت آن تا حد قابل نگهداری به صورت معمولی کاهش یافته است

خشک شده


کلمات دیگر: