معتبر، خوش معامله، درخور اعتبار
creditworthy
معتبر، خوش معامله، درخور اعتبار
انگلیسی به فارسی
قابل اعتماد بودن
انگلیسی به انگلیسی
• if someone is creditworthy, you can safely lend them money or allow them to have goods on credit, for example because in the past they have always paid back what they owe.
جملات نمونه
1. Building societies make loans to creditworthy customers.
[ترجمه ترگمان]جوامع ساختمانی به مشتریان creditworthy وام می دهند
[ترجمه گوگل]جوامع ساختمان وام را به مشتریان قابل اعتماد می دهند
[ترجمه گوگل]جوامع ساختمان وام را به مشتریان قابل اعتماد می دهند
2. Firstly, loan demand must come from creditworthy customers who can guarantee loan repayment at a future date.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، تقاضای وام باید از سوی مشتریان creditworthy باشد که می توانند بازپرداخت وام را در تاریخ آینده تضمین کنند
[ترجمه گوگل]اولا، تقاضای وام باید از مشتریان قابل اعتماد که بتوانند بازپرداخت وام را در یک تاریخ آینده تضمین کنند
[ترجمه گوگل]اولا، تقاضای وام باید از مشتریان قابل اعتماد که بتوانند بازپرداخت وام را در یک تاریخ آینده تضمین کنند
3. A recession causes many reliable creditworthy consumers to go under; how safe will new and existing scoring systems now be?
[ترجمه ترگمان]یک بحران اقتصادی باعث می شود تا بسیاری از مصرف کنندگان قابل اعتماد به زیر پا بروند؛ سیستم امتیازدهی فعلی و فعلی تا چه حد ایمن خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی باعث می شود بسیاری از مصرف کنندگان قابل اعتماد قابل اعتماد به زیر بروید؛ سیستم های امتیازدهی جدید و موجود در حال حاضر چقدر امن است
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی باعث می شود بسیاری از مصرف کنندگان قابل اعتماد قابل اعتماد به زیر بروید؛ سیستم های امتیازدهی جدید و موجود در حال حاضر چقدر امن است
4. Creditworthy governments will not accept the alternative of a big slump.
[ترجمه ترگمان]دولت های creditworthy جایگزین رکود بزرگ را نخواهند پذیرفت
[ترجمه گوگل]دولت های اعتباردهنده جایگزین یک بحران بزرگ را نمی پذیرند
[ترجمه گوگل]دولت های اعتباردهنده جایگزین یک بحران بزرگ را نمی پذیرند
5. Most Americans who are creditworthy already have a selection of cards.
[ترجمه ترگمان]اکثر آمریکایی ها که در حال حاضر creditworthy هستند دارای یک انتخاب کارت هستند
[ترجمه گوگل]اکثر آمریکایی هایی که اعتبار دارند، کارت های انتخابی دارند
[ترجمه گوگل]اکثر آمریکایی هایی که اعتبار دارند، کارت های انتخابی دارند
6. The bank refused to give him a loan, saying that he wasn't creditworthy.
[ترجمه ترگمان]بانک از دادن وام امتناع ورزید و گفت که he نیست
[ترجمه گوگل]بانک حاضر به وام دادن او داد و گفت که او اعتبار ندارد
[ترجمه گوگل]بانک حاضر به وام دادن او داد و گفت که او اعتبار ندارد
7. This encourages them to chase higher returns by lending to less creditworthy borrowers.
[ترجمه ترگمان]این امر آن ها را تشویق می کند تا با اعطای وام به وام گیرندگان کم تر، سود بیشتری را دنبال کنند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که آنها با وام دادن به وام گیرندگان کمتر اعتباردهنده به دنبال بازدهی بالاتر باشند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که آنها با وام دادن به وام گیرندگان کمتر اعتباردهنده به دنبال بازدهی بالاتر باشند
8. The easiest and best time to get this money from your banker is when you are still perceived as a creditworthy employee.
[ترجمه ترگمان]راحت ترین و بهترین زمان برای گرفتن این پول از بانک دار شما زمانی است که شما هنوز به عنوان یک کارمند creditworthy شناخته می شوید
[ترجمه گوگل]ساده ترین و بهترین زمان برای دریافت این پول از بانکدار شما این است که شما هنوز هم به عنوان یک کارمند قابل اعتماد درک می شود
[ترجمه گوگل]ساده ترین و بهترین زمان برای دریافت این پول از بانکدار شما این است که شما هنوز هم به عنوان یک کارمند قابل اعتماد درک می شود
9. As a result, banks want to lend money only to the most creditworthy.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، بانک ها می خواهند تنها به the پول قرض بدهند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه، بانک ها می خواهند پول را تنها به میزان قابل اعتماد بدهند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه، بانک ها می خواهند پول را تنها به میزان قابل اعتماد بدهند
10. Subsequently they will pay between 7 and 11 per cent, depending on how creditworthy they are.
[ترجمه ترگمان]متعاقبا آن ها بین ۷ تا ۱۱ درصد، بسته به این که چقدر creditworthy هستند، پرداخت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]درنتیجه، آنها بین 7 تا 11 درصد مبلغ پرداخت می کنند، بسته به میزان اعتبار آنها
[ترجمه گوگل]درنتیجه، آنها بین 7 تا 11 درصد مبلغ پرداخت می کنند، بسته به میزان اعتبار آنها
11. After 198 the Third World debt crisis also turned banks towards the home market in the search for creditworthy borrowers.
[ترجمه ترگمان]پس از ۱۹۸ مورد بحران بدهی جهان سوم، بانک ها به سمت بازار داخلی در جستجوی وام گیرندگان creditworthy شدند
[ترجمه گوگل]پس از سال 1982، بحران بدهی سومین کشور نیز به سمت بازارهای داخلی در جستجوی وام گیرندگان قابل اعتماد تبدیل شد
[ترجمه گوگل]پس از سال 1982، بحران بدهی سومین کشور نیز به سمت بازارهای داخلی در جستجوی وام گیرندگان قابل اعتماد تبدیل شد
12. At times like these people turn to Germany, the biggest and most creditworthy economy in Europe.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این مردم به آلمان، بزرگ ترین و most اقتصاد اروپا تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد مانند این افراد به آلمان، بزرگترین و قابل اعتماد ترین اقتصاد در اروپا تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد مانند این افراد به آلمان، بزرگترین و قابل اعتماد ترین اقتصاد در اروپا تبدیل شده است
13. All loans within the Homebuilder Division met strict underwriting standards, including significant documentation requirements, and were issued to creditworthy homebuilders.
[ترجمه ترگمان]تمامی وام ها در بخش homebuilder مطابق با استانداردهای تضمین شدید، از جمله الزامات اسناد و مدارک مهم، و صادر شده به creditworthy homebuilders بودند
[ترجمه گوگل]تمام وام های داخل بخش Homebuilder با استانداردهای حاکمیت سختگیرانه، از جمله الزامات مستندات مهمی، و به خانه سازان قابل اعتماد صادر شد
[ترجمه گوگل]تمام وام های داخل بخش Homebuilder با استانداردهای حاکمیت سختگیرانه، از جمله الزامات مستندات مهمی، و به خانه سازان قابل اعتماد صادر شد
14. We always say the buyer may not be quite as creditworthy as they thought.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه می گوییم که خریدار نمی تواند آنطور که فکر می کند creditworthy نباشد
[ترجمه گوگل]ما همیشه می گوییم که خریدار ممکن است به همان اندازه که اعتقاد ندارد، به اندازه قابل اعتماد باشد
[ترجمه گوگل]ما همیشه می گوییم که خریدار ممکن است به همان اندازه که اعتقاد ندارد، به اندازه قابل اعتماد باشد
پیشنهاد کاربران
اعتبارمند
معتبر
خوش حساب
کلمات دیگر: