کلمه جو
صفحه اصلی

souvenir


معنی : یادبود، یادگار، ره اورد، سوغات
معانی دیگر : یادگاری، یادآور، ره آورد، ارمغان، خاطره

انگلیسی به فارسی

یادگار، سوغات، یادبود، خاطره، ره اورد


سوغات، یادگار، یادبود، ره اورد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: something kept as a reminder of a place, event, friendship, or the like; memento.
مترادف: keepsake, memento, token
مشابه: favor, relic, remembrance

• reminder, memento (of a person, occasion, etc.)
a souvenir is something which you buy or keep to remind you of a holiday, place, or event.

مترادف و متضاد

یادبود (اسم)
token, reminiscence, commemoration, memorial, memory, souvenir

یادگار (اسم)
token, relic, evocation, memorial, memory, souvenir

ره اورد (اسم)
present, gift, souvenir

سوغات (اسم)
souvenir

keepsake from event


Synonyms: gift, memento, memorial, relic, remembrance, remembrancer, reminder, token, trophy


جملات نمونه

1. Love is a promise. Love is a souvenir. Once given, never forgotten. Never let it disappear.
[ترجمه iahmadrezam] عشق یه قوله. عشق یه سوغاتیه. وقتی که داده میشه، هیچ وقت فراموش نمیشه. هرگز اجازه نده عشق مخفی و ناپدید شه.
[ترجمه ترگمان]عشق یک قوله عشق یک یادگاری است یک بار دیگر هرگز فراموش نخواهم شد نذار ناپدید بشه
[ترجمه گوگل]عشق یک وعده است عشق سوغات است هنگامی که داده می شود، هرگز فراموش نمی شود هرگز آنرا ناپدید نکن

2. Like most souvenir shops, it sells a lot of old tat.
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از مغازه های سوغاتی، این شهر تعداد زیادی از مردم را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از مغازه های سوغات، بسیاری از قدیمی ها را می فروشد

3. Souvenir shops rely mainly on passing trade.
[ترجمه ترگمان]مغازه های Souvenir عمدتا متکی به تجارت هستند
[ترجمه گوگل]مغازه های سوغات عمدتا بر گذراندن تجارت متکی هستند

4. I bought the ring as a souvenir of Greece.
[ترجمه ترگمان]من این انگشتر را به عنوان یادگاری از یونان خریدم
[ترجمه گوگل]حلقه را به عنوان سوغات یونان خریدم

5. I'll keep it for a souvenir.
[ترجمه پرشین] من این سوغاتی را نگه خواهم داشت
[ترجمه Niosha] من این را برای یک یادگاری نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]این را برای یک یادگاری نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من آن را برای یک سوغات نگه می دارم

6. Hand-made by top milliners, they represent a colourful souvenir of the sixties.
[ترجمه ترگمان]آن ها که توسط کلاه دوز بالا ساخته شده اند، یادگار colourful از دهه شصت هستند
[ترجمه گوگل]دست نشانده های میلیمتری بالا، آنها یک سوغات رنگارنگ از دهه شصت را نشان می دهند

7. The AK4was a highly prized souvenir and frequently traded by frontline troops to those in the rear for choice booty.
[ترجمه ترگمان]The یک سوغاتی بسیار باارزش است و اغلب توسط نیروهای خط مقدم برای غنایم انتخاب می شود
[ترجمه گوگل]AK4was یک سوغات بسیار ارزشمند و اغلب توسط نیروهای خط مقدم به کسانی که در عقب برای غنیمت انتخاب شده معامله شده است

8. I feared souvenir stands selling bumper stickers and Austen joke books.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم سوغاتی فروشی و کتاب های جک آستین
[ترجمه گوگل]من از ترس سوغات در فروش برچسب های سپر و Austen کتاب شوخی می کرد

9. This towel is the only souvenir of Cancun that I bought.
[ترجمه ترگمان]این حوله تنها یادگاری از کانکون است که خریده ام
[ترجمه گوگل]این حوله تنها سوغاتی از Cancun است که من خریدم

10. Local militia had to protect it against enthusiastic souvenir hunters.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان محلی مجبور بودند از آن در برابر شکارچیان سوغاتی مشتاق محافظت کنند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان محلی مجبور بودند از شکارچیان سوغات مشتاق محافظت کنند

11. There were her souvenir mugs from the 1984 miners' strike.
[ترجمه ترگمان]در اثر حمله معدنچیان در سال ۱۹۸۴، mugs یادگاری وجود داشت
[ترجمه گوگل]فنجان سوغات خود را از اعتصاب معدنچیان سال 1984 وجود دارد

12. He bought a model of a red London bus as a souvenir of his trip to London.
[ترجمه ترگمان]او مدلی از اتوبوس قرمز لندن را به عنوان یادگاری از سفرش به لندن خرید
[ترجمه گوگل]او مدل یک اتوبوس قرمز لندن را به عنوان سوغاتی از سفر خود به لندن خرید

13. Congratulations on your success in the national college entrance examination. I beg you to take this little gift as a souvenir.
[ترجمه ترگمان]بهت تبریک می گم که توی امتحانات ورودی دانشگاه موفق شدی خواهش می کنم این هدیه کوچولو رو به عنوان سوغاتی بگیرین
[ترجمه گوگل]تبریک به موفقیت شما در آزمون ورودی کالج ملی از شما خواسته می شود که این هدیه کوچک را به عنوان یک سوغات بردارید

14. Tourists were led around like sheep, from shrine to souvenir shop.
[ترجمه ترگمان]توریست ها مثل گوسفند از زیارتگاه به مغازه سوغاتی هدایت شدند
[ترجمه گوگل]گردشگران در اطراف مانند گوسفند، از حرم تا مغازه سوغات رهبری شدند

پیشنهاد کاربران

سوغات

Something bring for other people as gift when come back from travel

He bought a model of his trip to France.

buy souvenirs

اذکار ، سوغات

Memento
An object that you buy or keep to remind you of an occasional situation
یادگاری ، یادبود ، سوغاتی

Source : longman

something you buy or keep to help you remember a holiday or special event

سوغات یادگاری

سوغاتی


کلمات دیگر: