کلمه جو
صفحه اصلی

discolored


تغییر رنگ دادن، بی رنگ کردن

انگلیسی به فارسی

تغییر رنگ داده شده، تغییر رنگ دادن، بی رنگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

• faded, stained (also discoloured)

جملات نمونه

1. a dress discolored in the sun
پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است

2. dice with discolored spots
تاس هایی که نقطه های آن رنگ رفته است

3. chemical materials have discolored the water in the lake
مواد شیمیایی رنگ آب دریاچه را تغییر داده است.

4. the apartment's furnishings were old and discolored
اثاثیه ی آپارتمان کهنه و رنگ و رو رفته بود.

5. the wall decorations were old and discolored
آذین های روی دیوار کهنه و رنگ رفته بودند.

6. He had bad teeth, irregular and discolored.
[ترجمه ترگمان]دندان های بدی داشت، نامرتب و بی رنگ
[ترجمه گوگل]دندانهایش دچار ضعف و بی رنگی شده بود

7. Spilt acid discolored the floor.
[ترجمه مصطفی بدری] اسید ریخته شده رنگ زمین را تغییر داده.
[ترجمه ترگمان]اسید spilt زمین رو رنگ کرده
[ترجمه گوگل]اسید ریختگی کف زمین را تغییر داده است

8. His lip was swollen, his face discolored.
[ترجمه ترگمان]لبش ورم کرده بود و صورتش تغییر کرده بود
[ترجمه گوگل]لب او متورم شد، چهره اش تغییر رنگ داده شد

9. His teeth were discolored from smoking.
[ترجمه ترگمان]دندان هایش از دود سفید شده بود
[ترجمه گوگل]دندانهایش از سیگار کشیدن تغییر رنگ داده شد

10. A faintly discolored portrait of John F. . Kennedy hung on the wall above the desk.
[ترجمه ترگمان]تصویر بی رنگ و بی رنگ جان اف کندی روی دیوار بالای میز آویخته بود
[ترجمه گوگل]نقاشی رنگارنگ جان F کندی روی دیوار بالای میز میزنه

11. Discolored, as from a bruise; black-and-blue.
[ترجمه ترگمان]Discolored، مثل کبودی، کبود و آبی
[ترجمه گوگل]تغییر رنگ از کبودی؛ سیاه و آبی

12. Something is wrong with our water. It is discolored and has a strange smell.
[ترجمه ترگمان] آب ما یه مشکلی داره رنگ و رویش پریده و بوی عجیبی دارد
[ترجمه گوگل]چیزی با آب ما اشتباه است این رنگ تغییر کرده است و دارای بوی عجیب و غریب است

13. Groans and convulsions, and discolored face, and friends weeping, and blacks, and obsequies, and the like, show death terrible.
[ترجمه ترگمان]آه و تشنجات و تشنج و چهره بی رنگ، و دوستان گریان، سیاه، و مرگ، مرگ را به مرگ نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اعتیاد و تشنگی، و چهره رنگی، و دوستان که گریه می کنند و سیاه پوستان و بلاواسطه و غیره، نشان دهنده مرگ وحشتناکی است

14. The goods have been discolored and heavily saturated by rain that they are unsaleable.
[ترجمه ترگمان]کالاها در اثر باران بی رنگ و به شدت اشباع شده و به شدت اشباع شده اند
[ترجمه گوگل]کالاها تغییر رنگ داده شده و به شدت توسط باران اشباع شده اند که غیر قابل عرضه هستند

15. MOLDED - IN CONTAMINATION: Discolored particles in the material which cannot be removed.
[ترجمه ترگمان]molded - IN: ذرات discolored در موادی که نمی توانند حذف شوند
[ترجمه گوگل]MOLDED - در آلودگی: ذرات رنگدانه در مواد است که نمی تواند برداشته شود

16. My body was discolored and covered with blisters and lesions.
[ترجمه ترگمان]بدنم رو رنگ رفته بود و جای زخم و زخم رو پوشونده بود
[ترجمه گوگل]بدن من تغییر رنگ داده شده و با لرز و ضایعات پوشانده شده است

پیشنهاد کاربران

بی رنگ و رو


کلمات دیگر: