1. a truck was hogging the center of the road and nobody could pass
یک کامیون وسط جاده را گرفته بود و کسی نمی توانست رد بشود.
2. Stop hogging the biscuits and pass them round!
[ترجمه ترگمان]به biscuits دست نزن و از آن ها دور شو!
[ترجمه گوگل]توقف برداشتن بیسکویت ها و دور شدن آنها!
3. The story has been hogging the headlines for weeks.
[ترجمه مهدی فلاحی] این داستان هفته ها در صدر اخبار قرار داده میشده است
[ترجمه ترگمان]این داستان هفته ها در صدر اخبار قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این داستان برای هفته ها درهم رفته است
4. Hogging the limelight . . . top award for wildlife video.
[ترجمه ترگمان]جایزه بهترین فیلم حیات وحش را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]حواس پرتی جایزه عالی برای ویدیو حیات وحش
5. Mom, Pam's hogging the bathroom again!
[ترجمه ترگمان]مامان، پم دوباره رفته دستشویی
[ترجمه گوگل]مامان، پم دوباره حمام را می کشاند!
6. He's been hogging the limelight .
[ترجمه ترگمان]اون توی مرکز توجه قرار گرفته
[ترجمه گوگل]او اهمیت زیادی دارد
7. But Hillary keeps hogging those funerals.
[ترجمه ترگمان]اما \"هیلاری\" همش به اون مراسم ختم میشه
[ترجمه گوگل]اما هیلاری این دسته از مراسم تشییع جنازه را نگه می دارد
8. I want you to stop hogging my desk space, all right?
[ترجمه ترگمان]می خوام دیگه به جای من دست نزنی، باشه؟
[ترجمه گوگل]من می خواهم تو را متوقف کنم که فضای میز من را ببندی، درست است؟
9. Have you done hogging the bathroom?
[ترجمه ترگمان]تو دستشویی کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا حمام کردن را انجام داده اید؟
10. When " hogging " ( during start - up ), the requirement is to lower the pressure as quickly as possible.
[ترجمه ترگمان]زمانی که \"hogging\" (در زمان شروع کار)، الزام این است که هرچه سریع تر فشار را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]هنگامی که 'جوشاندن' (در هنگام راه اندازی)، نیاز به کاهش فشار در اسرع وقت است
11. Sorry for hogging so much time of yours.
[ترجمه ترگمان] متاسفم که اینقدر وقت گذاشتی
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش برای مدت زمان بسیار زیادی از شما هجوم می آورم
12. This guy has been 5 hogging the bathroom for 25 minutes!
[ترجمه ترگمان]این یارو ۲۵ دقیقه دیگه رفته دستشویی
[ترجمه گوگل]این مرد 5 دقیقه در حمام به مدت 25 دقیقه در حال شستشو است!
13. This is a very CPU and hogging process.
[ترجمه ترگمان]این یک فرآیند بسیار CPU و hogging است
[ترجمه گوگل]این یک روند بسیار CPU و hogging است
14. Okay, I suppose you arent hogging it anymore.
[ترجمه ترگمان]باشه، فکر کنم دیگه hogging
[ترجمه گوگل]ببخشید، من فکر می کنم که شما آنرا بیشتر دوست دارید