کلمه جو
صفحه اصلی

dyslexic

انگلیسی به فارسی

اختلال نعوظ


انگلیسی به انگلیسی

• one suffering from dyslexia (type of learning disability)
suffering from dyslexia (type of learning disability)
someone who is dyslexic has difficulty with reading because of a slight disorder of the brain.

جملات نمونه

1. Two of the children in the class are dyslexic.
[ترجمه زینب حمزه‌لویی] دو نفر از کودکان در کلاس، ابتلا به اختلال عملکرد خواندن هستند
[ترجمه ترگمان]دو نفر از بچه ها در کلاس مبتلا به نارساخوانی هستند
[ترجمه گوگل]دو نفر از کودکان در کلاس، اختلال عملکرد هستند

2. Being dyslexic does not mean that one is unintelligent. Far from it.
[ترجمه ترگمان]خوانش پریش خوانی به این معنا نیست که فرد کودن است دور از آن
[ترجمه گوگل]انقباض عضلانی به این معنی نیست که فرد غیر هوشمند است دور از آن

3. Two dyslexic skiers on a ski slope.
[ترجمه ترگمان]دو نفر از اسکی بازان مبتلا به نارساخوانی در یک شیب اسکی
[ترجمه گوگل]دو اسکی بازان ناسازگار در دامنه اسکی

4. Thus provision intended to help dyslexic children with their special difficulty is special educational provision.
[ترجمه ترگمان]بنابر این مواد لازم برای کمک به کودکان مبتلا به نارساخوانی با مشکل ویژه آن ها، ارائه تحصیلی خاص است
[ترجمه گوگل]بنابراین مقرراتی که برای کمک به کودکان مبتلا به دیسکسونی با مشکل خاص خود در نظر گرفته شده است، آموزش ویژه ای است

5. Rudi thought that Simeon was dyslexic, but Simeon himself refused to acknowledge any problems.
[ترجمه ترگمان]رودی فکر می کرد که سیمون مبتلا به نارساخوانی است، ولی سیمون خود قبول نکرد که هیچ گونه مشکلی را بپذیرد
[ترجمه گوگل]رودی فکر کرد که سیمون دیسکسونی بود، اما سیمون خود را از پذیرفتن هر مشکلی رد کرد

6. More than fifty dyslexic children lined the paths carrying placards.
[ترجمه ترگمان]بیش از ۵۰ کودک مبتلا به نارساخوانی، مسیرهای حمل پلاکاردهایی را در بر داشتند
[ترجمه گوگل]بیش از پنجاه کودک مبتلا به دیسکسیکی مسیرهایی را که پلاک ها را حمل می کردند، در بر می گرفت

7. He was diagnosed as severely dyslexic but extraordinarily bright.
[ترجمه ترگمان]تشخیص داده شد که مبتلا به نارساخوانی است، اما فوق العاده باهوش است
[ترجمه گوگل]او به شدت دیسکسیک تشخیص داده شد اما فوق العاده روشن بود

8. What drove the ugly and dyslexic Danton, suckled by cows in rural Champagne, to rise and fall so dramatically?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث شد که دان تون زشت و مبتلا به نارساخوانی، که گاوها را در شهرهای کوچک Champagne شیر می داد، تا این حد ترقی کند و به نحو قابل ملاحظه ای تنزل یابد؟
[ترجمه گوگل]چه دندون زشت و نارساخونی را که توسط گاوها در شامپاین روستایی سوخته شد، به طور چشمگیری افزایش یافت؟

9. Ivan Massow, a dyslexic entrepreneur who made a fortune selling insurance products to gay men, achieved only on O-level.
[ترجمه ترگمان]ایوان Massow، یک کارآفرین مبتلا به نارساخوانی که موفق به فروش محصولات بیمه به مردان همجنس گرا شد، تنها در سطح O (O)دست یافت
[ترجمه گوگل]ایوان ماسوو، یک کارآفرین دیسکسونی که ثروت را برای فروش محصولات بیمه به مردان همجنسگرا عرضه کرد، تنها در سطح O به دست آمد

10. Ron Artest is dyslexic, agnostic, and an insomniac.
[ترجمه ترگمان]ران Artest مبتلا به نارساخوانی، agnostic، و an است
[ترجمه گوگل]رون آرتست دیسکسونی، عرفان و بی خوابی است

11. Tummler: I knew a guy who was dyslexic. He also cross - eyed. So everything came out right.
[ترجمه ترگمان]من کسی رو می شناختم که \"کودن\" بود اونم با چشمانی از حدقه در اومده پس همه چیز درست پیش رفت
[ترجمه گوگل]Tummler: من مردی را دیدم که ناراحتی داشت او نیز صاف است بنابراین همه چیز درست شد

12. The preschool teacher pronounced Vicente dyslexic, disorganized, and behind his peers overall.
[ترجمه ترگمان]معلم پیش دبستانی گفت که Vicente خوانش پریش، بی نظم و پشت سر هم سن و سالان خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]معلم پیش دبستانی در مورد ویسنته اختلال خلقی، بی نظمی، و پشت همسالانش را به طور کلی بیان کرد

13. Joe struggled in school before he was diagnosed as dyslexic.
[ترجمه ترگمان]جو قبل از اینکه تشخیص داده شود مبتلا به نارساخوانی است، در مدرسه مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]جو قبل از اینکه به عنوان اختلال نعوظ تشخیص داده شود، در مدرسه مشغول به کار بود

14. The move follows a growing number of concerns expressed by parents of dyslexic children who claim adequate schooling is not always offered.
[ترجمه ترگمان]این حرکت به دنبال تعداد رو به افزایشی از نگرانی های بیان شده توسط والدین کودکانی که مبتلا به نارساخوانی هستند، ادامه دارد
[ترجمه گوگل]این حرکت ناشی از افزایش تعداد نگرانی هایی است که پدر و مادر از کودکان نارساخوان که مددکاری مناسب را ارائه می دهند، همیشه ارائه نمی شود

پیشنهاد کاربران

معنی انگلیسی به انگلیسی واژه dyslexic میشه a kind of mental

خانش پریشی ( کسی که نمیتواند چیزی بخواند و بنویسد )

بد خوانی، اختلال در خواندن و بیان کردن

sikeness مریضی

صفته و معنیش میشه:
نارسا خوان ( کسی که اختلال داره در خوندن ) .

نارساخوانی

Dyslexia=نارساخوانی. ( نوعی اختلال در خواندن )
Dyslexic= نارساخوان

نارسا خوان ( کسی که در خواندن اختلال داره )
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌸

dyslexic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: خوانش پریش
تعریف: مبتلا به خوانش پریشی


کلمات دیگر: