کلمه جو
صفحه اصلی

knocked down


(در مورد مبل و غیره) سوار نشده، مجزا

انگلیسی به فارسی

(در مورد مبل و غیره) سوار نشده، مجزا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of furniture and the like, not assembled.

• struck down; defeated; taken apart

جملات نمونه

1. The crowd jeered when the boxer was knocked down.
[ترجمه ترگمان]وقتی که بوکسور مشت خورد، جمعیت به خنده افتادند
[ترجمه گوگل]جمعیت زمانی که بوکسور زده شد، جیغ کشید

2. It doesn't matter how you get knocked down in life cause that's gonna happen. All it matters is how you gonna get up.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که چطور توی زندگی افتادی، چون این اتفاق می افته تنها چیزی که مهمه اینه که چطوری میخوای بلند شی
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چطور در زندگی زده میشوید که این اتفاق میافتد همه چیز مهم است که چگونه می توانید بلند شوید

3. She was knocked down by a car and badly mangled.
[ترجمه ترگمان]با ماشین تصادف کرده و لت وپار شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط یک ماشین دستگیر شده بود و بدخشان شد

4. John's had an accident: he's been knocked down by a car.
[ترجمه ترگمان]جان تصادف کرده: با یک ماشین تصادف کرده
[ترجمه گوگل]جان به حال تصادف بود: او توسط یک ماشین به ضرب گلوله کشته شد

5. He died in hospital after being knocked down by a car.
[ترجمه ترگمان]او پس از کشته شدن توسط یک خودرو در بیمارستان فوت کرد
[ترجمه گوگل]او پس از اینکه توسط یک ماشین دستگیر شد، در بیمارستان فوت کرد

6. He knocked down his opponent with a powerful left.
[ترجمه ترگمان]او رقیب خود را با قدرتی بسیار قوی به زمین کوبید
[ترجمه گوگل]او حریف خود را با چپ قدرتمند کنار کشید

7. He was knocked down by a bus.
[ترجمه ترگمان]با یه اتوبوس تصادف کرده
[ترجمه گوگل]او توسط یک اتوبوس به ضرب گلوله کشته شد

8. A mahogany table was knocked down for five pounds.
[ترجمه ترگمان]می زی از چوب ماهون برای پنج پوند به زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک میز قرمز برای پنج پوند خراب شد

9. Sometimes I think this house will be knocked down by a passing plane.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها فکر می کنم این خونه توسط یه هواپیما سقوط کرده
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من فکر می کنم این خانه توسط یک هواپیما عبور می شود

10. The new stove we bought was knocked down from $800 to $550.
[ترجمه ترگمان]اجاق گاز جدیدی که خریده بودیم از ۸۰۰ دلار به ۵۵۰ دلار کاهش یافت
[ترجمه گوگل]اجاق جدید ما که خریداری شد، از 800 دلار به 550 دلار کاهش یافت

11. The price was knocked down to £ Perhaps he'll knock the price down a little if the glass is broken.
[ترجمه ترگمان]اگر شیشه شکسته شود قیمت آن کم خواهد شد
[ترجمه گوگل]این قیمت به £ افت کرد احتمالا اگر قیمت شیشه شکسته شود، قیمت آن کم خواهد شد

12. Tragedy struck when their 8-year-old daughter was knocked down by a car.
[ترجمه ترگمان]تراژدی زمانی رخ داد که دختر ۸ ساله آن ها با یک خودرو واژگون شد
[ترجمه گوگل]تراژدی زمانی اتفاق افتاد که دختر 8 ساله اش توسط یک ماشین کشته شد

13. The accountant knocked down plenty of money without being caught.
[ترجمه ترگمان]حسابدار بدون اینکه دستگیر بشه کلی پول در آورد
[ترجمه گوگل]حسابدار بدون اینکه دستگیر شود، مقدار زیادی پول خراب کرد

14. I bought a dress that had been knocked down to halfprice.
[ترجمه ترگمان]لباسی را خریدم که به halfprice کوبیده شده بود
[ترجمه گوگل]من یک لباس خریدم که نصف قیمتش را به دست آوردم

15. A great many houses were knocked down by the earthquake.
[ترجمه ترگمان]چند خانه بزرگ در اثر زلزله خراب شده بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خانه ها توسط زلزله زدند

پیشنهاد کاربران

افتادن

Demolished

بی خیال شدن، کنار گذاشتن

سقوط کردن از یه مرحله از زندگی

Get knocked down به معنی شکست خوردن و نا امید شدن


کلمات دیگر: