کلمه جو
صفحه اصلی

forefront


معنی : جلو، صف جلو، جلودار
معانی دیگر : خط مقدم، جلوتر از همه، طلایه

انگلیسی به فارسی

جلو، صف جلو، (نظامی) جلودار، طلایه


خط مقدم، جلو، صف جلو، جلودار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the foremost position or portion.
مشابه: front, top

(2) تعریف: the most advanced or prominent position.
متضاد: rear
مشابه: front, lead, top

- in the forefront of her profession
[ترجمه ترگمان] در خط مقدم حرفه او
[ترجمه گوگل] در خط مقدم حرفه او

• foremost part; most important part
someone or something that is in the forefront or at the forefront of an activity is important in its development.

مترادف و متضاد

جلو (اسم)
front, forefront, forepart, foreside

صف جلو (اسم)
forefront

جلودار (صفت)
front, forefront, forehand

prominence


Synonyms: beginning, center, cutting edge, focus, fore, foreground, forepart, front, lead, leading edge, limelight, spearhead, vanguard


Antonyms: background


Synonyms: beginning, center, cutting-edge, focus, fore, forepart, front, lead, leading-edge, limelight, on the line, spearhead, state-of-the-art, vanguard


Antonyms: back, background, rear, unimportance


جملات نمونه

1. our company is in the forefront of space technology
شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.

2. Education remains at the forefront of the state's planning.
[ترجمه ترگمان]تحصیل در خط مقدم برنامه ریزی کشور باقی می ماند
[ترجمه گوگل]آموزش در خط مقدم برنامه ریزی دولت باقی می ماند

3. They have been at the forefront of the campaign for political change.
[ترجمه ترگمان]آن ها در خط مقدم کمپین تغییرات سیاسی بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها در خط مقدم کمپین برای تغییر سیاسی بوده اند

4. He was at the forefront of the pro-democracy campaign in the country.
[ترجمه ترگمان]او در صف مقدم کمپین طرفدار دموکراسی در کشور بود
[ترجمه گوگل]او در پیشروی مبارزات طرفدار دموکراسی در کشور بود

5. The company has always been at the forefront of science and technology.
[ترجمه ترگمان]این شرکت همواره در خط مقدم علم و فن آوری قرار داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت همیشه در زمینه علوم و فن آوری قرار دارد

6. She was one of the politicians at/in the forefront of the campaign to free the prisoners.
[ترجمه ترگمان]او یکی از سیاستمداران \/ در خط مقدم مبارزه برای آزاد کردن زندانیان بود
[ترجمه گوگل]او یکی از سیاستمداران در / در خط مقدم مبارزه برای آزادی زندانیان بود

7. She came to the forefront as governor after the political change.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان فرماندار پس از تغییر سیاسی وارد خط مقدم شد
[ترجمه گوگل]او پس از تغییرات سیاسی به عنوان فرماندار آمد

8. Prison conditions have been pushed to the forefront of public debate.
[ترجمه ترگمان]شرایط زندان به خط مقدم بحث های عمومی کشانده شده است
[ترجمه گوگل]شرایط زندان به خط مقدم بحث های عمومی رانده شده است

9. Try to keep safety in the forefront of your mind at all times.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید در تمام اوقات ایمنی را در جلوی ذهن خود نگاه دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید در هر لحظه ایمنی را در خط مقدم ذهن خود حفظ کنید

10. His team are at the forefront of scientific research into vaccines.
[ترجمه ترگمان]تیم او در خط مقدم تحقیقات علمی در زمینه واکسن ها هستند
[ترجمه گوگل]تیم او در زمینه تحقیقات علمی برای واکسن قرار دارد

11. Fear of unemployment was at the forefront of everyone's minds.
[ترجمه ترگمان]ترس از بیکاری در جلوی ذهن همه قرار داشت
[ترجمه گوگل]ترس از بیکاری در خط مقدم ذهن همه بود

12. The new product took the company to the forefront of the computer software market.
[ترجمه ترگمان]محصول جدید شرکت را در خط مقدم بازار نرم افزار کامپیوتری قرار داد
[ترجمه گوگل]این محصول جدید این شرکت را به سمت پیشرو در بازار نرم افزارهای کامپیوتری برد

13. This question remained at the forefront of her mind.
[ترجمه ترگمان]این سوال در خط مقدم ذهنش باقی ماند
[ترجمه گوگل]این سوال در خط مقدم ذهن او باقی ماند

14. Women have always been at the forefront of the Green movement.
[ترجمه ترگمان]زنان همواره در خط مقدم جنبش سبز بوده اند
[ترجمه گوگل]زنان همیشه در جنبش سبز قرار دارند

15. The new product took the company to the forefront of the computer software field.
[ترجمه ترگمان]محصول جدید شرکت را در خط مقدم حوزه نرم افزار کامپیوتری قرار داد
[ترجمه گوگل]این محصول جدید این شرکت را به عنوان پیشرو در زمینه نرم افزار کامپیوتر برگزیده است

Our company is in the forefront of space technology.

شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.


پیشنهاد کاربران

طلایه دار، بیرق دار، علمدار

در صدر

infront

پیشتاز

در راس - در صدر -

سرلوحه

راس. صدر

عرصه


کلمات دیگر: