1. our company is in the forefront of space technology
شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.
2. Education remains at the forefront of the state's planning.
[ترجمه ترگمان]تحصیل در خط مقدم برنامه ریزی کشور باقی می ماند
[ترجمه گوگل]آموزش در خط مقدم برنامه ریزی دولت باقی می ماند
3. They have been at the forefront of the campaign for political change.
[ترجمه ترگمان]آن ها در خط مقدم کمپین تغییرات سیاسی بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها در خط مقدم کمپین برای تغییر سیاسی بوده اند
4. He was at the forefront of the pro-democracy campaign in the country.
[ترجمه ترگمان]او در صف مقدم کمپین طرفدار دموکراسی در کشور بود
[ترجمه گوگل]او در پیشروی مبارزات طرفدار دموکراسی در کشور بود
5. The company has always been at the forefront of science and technology.
[ترجمه ترگمان]این شرکت همواره در خط مقدم علم و فن آوری قرار داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت همیشه در زمینه علوم و فن آوری قرار دارد
6. She was one of the politicians at/in the forefront of the campaign to free the prisoners.
[ترجمه ترگمان]او یکی از سیاستمداران \/ در خط مقدم مبارزه برای آزاد کردن زندانیان بود
[ترجمه گوگل]او یکی از سیاستمداران در / در خط مقدم مبارزه برای آزادی زندانیان بود
7. She came to the forefront as governor after the political change.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان فرماندار پس از تغییر سیاسی وارد خط مقدم شد
[ترجمه گوگل]او پس از تغییرات سیاسی به عنوان فرماندار آمد
8. Prison conditions have been pushed to the forefront of public debate.
[ترجمه ترگمان]شرایط زندان به خط مقدم بحث های عمومی کشانده شده است
[ترجمه گوگل]شرایط زندان به خط مقدم بحث های عمومی رانده شده است
9. Try to keep safety in the forefront of your mind at all times.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید در تمام اوقات ایمنی را در جلوی ذهن خود نگاه دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید در هر لحظه ایمنی را در خط مقدم ذهن خود حفظ کنید
10. His team are at the forefront of scientific research into vaccines.
[ترجمه ترگمان]تیم او در خط مقدم تحقیقات علمی در زمینه واکسن ها هستند
[ترجمه گوگل]تیم او در زمینه تحقیقات علمی برای واکسن قرار دارد
11. Fear of unemployment was at the forefront of everyone's minds.
[ترجمه ترگمان]ترس از بیکاری در جلوی ذهن همه قرار داشت
[ترجمه گوگل]ترس از بیکاری در خط مقدم ذهن همه بود
12. The new product took the company to the forefront of the computer software market.
[ترجمه ترگمان]محصول جدید شرکت را در خط مقدم بازار نرم افزار کامپیوتری قرار داد
[ترجمه گوگل]این محصول جدید این شرکت را به سمت پیشرو در بازار نرم افزارهای کامپیوتری برد
13. This question remained at the forefront of her mind.
[ترجمه ترگمان]این سوال در خط مقدم ذهنش باقی ماند
[ترجمه گوگل]این سوال در خط مقدم ذهن او باقی ماند
14. Women have always been at the forefront of the Green movement.
[ترجمه ترگمان]زنان همواره در خط مقدم جنبش سبز بوده اند
[ترجمه گوگل]زنان همیشه در جنبش سبز قرار دارند
15. The new product took the company to the forefront of the computer software field.
[ترجمه ترگمان]محصول جدید شرکت را در خط مقدم حوزه نرم افزار کامپیوتری قرار داد
[ترجمه گوگل]این محصول جدید این شرکت را به عنوان پیشرو در زمینه نرم افزار کامپیوتر برگزیده است