معنی : مرتکب جنایت یا جنحه
committing
معنی : مرتکب جنایت یا جنحه
انگلیسی به فارسی
مرتکب شدن، مرتکب جنایت یا جنحه
انگلیسی به انگلیسی
• executing, performing; pledging, promising; entrusting, consigning, handing over
مترادف و متضاد
مرتکب جنایت یا جنحه (صفت)
culpable, guilty, delinquent, committing, perjured, perpetrating
جملات نمونه
1. they were committing highway robbery and hiding their pillage in a cave
آنان راهزنی می کردند و اموال چپاول شده را در غار پنهان می نمودند.
2. she pushed me into committing this crime
او مرا به ارتکاب این جنایت واداشت.
3. they prevented her from committing suicide
از خودکشی او جلوگیری کردند.
4. they stopped her from committing suicide
او را از خودکشی بازداشتند.
پیشنهاد کاربران
promising
ارتکاب
کاربست
متعهد شدن
مسئولیت زندگی یا کاری را به عهده گرفتن
بار زندگی را به دوش کشیدن
مسئولیت زندگی یا کاری را به عهده گرفتن
بار زندگی را به دوش کشیدن
کلمات دیگر: