1. a china cabinet
گنجه ی ظروف چینی
2. a china plate
بشقاب چینی
3. eggshell china
(ظرف) چینی پوست تخم مرغی
4. a set of china dishes
یکدست ظرف چینی
5. a set of china dishes
یک دست ظرف چینی
6. please, pack the china carefully!
لطفا چینی ها را با دقت بسته بندی کن !
7. a complete set of china dishes
یک دست کامل ظرف های چینی
8. a jumble of broken china dishes
توده ی درهم وبرهمی از ظروف چینی شکسته
9. crates containing glass and china
صندوق های حاوی شیشه و چینی
10. the earthquake turned the china dishes into a pi
زلزله ظروف چینی را تبدیل به توده ی در هم ریخته ای کرد.
11. the sound of breaking china
صدای شکستن چینی
12. this washbasin is made of china
این دستشویی از چینی ساخته شده است.
13. she drank tea from a riveted china cup
با یک فنجان چینی بندزده چای می خورد.
14. the room was a welter of broken glass and china
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.
15. Japan lies to the east of China.
[ترجمه ترگمان]ژاپن در شرق چین قرار دارد
[ترجمه گوگل]ژاپن در شرق چین قرار دارد
16. This country export fruit to China.
[ترجمه ترگمان]این کشور میوه را به چین صادر می کند
[ترجمه گوگل]این کشور میوه را به چین صادر می کند
17. He had spent his entire life in China as a doctor.
[ترجمه ترگمان]او تمام عمرش را در چین به عنوان یک پزشک گذرانده بود
[ترجمه گوگل]او تمام عمر خود را در چین به عنوان یک دکتر گذرانده بود
18. China bounds on Russia in the north.
[ترجمه ترگمان]چین در شمال به مرزه ای روسیه بر می گردد
[ترجمه گوگل]چین در شمال روسیه در مرز روسیه قرار دارد
19. Buddhism was introduced into China about 67 AD.
[ترجمه ترگمان]بودایی حدود ۶۷ سال بعد از میلاد به چین معرفی شد
[ترجمه گوگل]بودیسم در حدود 67 سال قبل به چین معرفی شد
20. I keep my collection of old china in the cabinet.
[ترجمه ترگمان]کلکسیون من از ظروف چینی قدیمی را در کابینت نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من مجموعه خود را از چین قدیمی در کابینه نگه دارید