1. it's a mundane book
کتاب پیش پا افتاده ای است.
2. the problems of mundane life
مسایل زندگانی این جهانی
3. in the sphere of mundane affairs
در محدوده ی امور دنیوی
4. Be willing to do even mundane tasks.
[ترجمه فرزاد زارع] میل داشته باشید که هر امور پیش پا افتاده ای ( کارهایی که به نظر زیاد مهم نیستن یا جزئی هستن ) را انجام بدهید.
[ترجمه زهرا رحمانی] حتی برای انجام وظایف پیش پا افتاده و معمولی هم مشتاق باشید.
[ترجمه ترگمان]دوست داشته باشید که کاره ای روزمره انجام دهید
[ترجمه گوگل]مایل باشید که حتی وظایف روحی را انجام دهید
5. It was hard to return to mundane matters after such excitement.
[ترجمه آوا] پرداختن به عمور دنیایی بعد همچین هیجانی سخته
[ترجمه mory] بازگشتن به امور معمولی بعد از این همه کارهای هیجان انگیز کار سختی بود
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه هیجان، برگشتن به امور دنیوی خیلی سخت بود
[ترجمه گوگل]پس از این هیجان، سخت به بازگشت به امور دنیوی بود
6. Initially, the work was pretty mundane.
[ترجمه فرزاد زارع] در ابتدا ( قبلا ) ، کار کردن همیشه همانگونه بود. ( منظور کار هر روز مثل قبل و بع همان شکل به صورت یکنواخت انجام میگرفت )
[ترجمه زهرا رحمانی] در آغاز، کار تا حدودی پیش افتاده بود.
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، این کار دنیوی بود
[ترجمه گوگل]در ابتدا، کار بسیار دشوار بود
7. It's an attitude that turns the mundane into some-thing rather more interesting and exciting.
[ترجمه ترگمان]این نگرشی است که دنیوی را به چیز - چیز جالب تر و هیجان انگیز تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]این یک نگرش است که دنیوی را به چیزی تبدیل می کند و جالب تر و هیجان انگیز تر است
8. I lead a pretty mundane life; nothing interesting ever happens to me.
[ترجمه ترگمان]زندگی نسبتا معمولی را رهبری می کنم؛ هیچ اتفاق جالبی برای من نمی افتد
[ترجمه گوگل]من یک زندگی عادی را هدایت می کنم؛ هیچ وقت جالب نیست
9. The mundane task of setting the table can be fun on holidays.
[ترجمه ترگمان]کار دنیوی چیدن میز می تواند در تعطیلات سرگرم کننده باشد
[ترجمه گوگل]وظیفه دنیوی تنظیم جدول می تواند سرگرم کننده در تعطیلات باشد
10. I lead a pretty mundane existence.
[ترجمه ترگمان] من یه زندگی کاملا دنیوی رو رهبری می کنم
[ترجمه گوگل]من یک موجود عجیب و غریب را هدایت می کنم
11. On a more mundane level, can we talk about the timetable for next week?
[ترجمه ترگمان]در یک سطح بالاتر، آیا می توانیم در مورد برنامه زمانی برای هفته آینده صحبت کنیم؟
[ترجمه گوگل]در یک سطح روحانی بیشتر، آیا می توانیم در مورد برنامه زمانی هفته آینده صحبت کنیم؟
12. Couldn't you place the bends on mundane stretches of the road and leave the spectacular views cleared for observation and enjoyment?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است شما به راحتی خم شوید که در طول جاده خم شود و این مناظر دیدنی را برای مشاهده و لذت جا به جا کند؟
[ترجمه گوگل]آیا نمیتوانید خمها را روی امتداد های جادویی جاده قرار دهید و دیدگاه های دیدنی را برای مشاهده و لذت بردن از بین ببرید؟
13. Even the most mundane materials could have value.
[ترجمه ترگمان]حتی ساده ترین مواد ممکن هم می تواند ارزش داشته باشد
[ترجمه گوگل]حتی مواد دنیوی بیشتر می توانند ارزش داشته باشند
14. The play is about the mundane existence of factory workers.
[ترجمه ترگمان]این نمایش در مورد وجود جهانی کارگران کارخانه است
[ترجمه گوگل]این بازی در مورد وجود عجیب کارگران کارخانه است
15. The mundane task of setting the table can be fun at holidays.
[ترجمه ترگمان]کار دنیوی چیدن میز می تواند در تعطیلات سرگرم کننده باشد
[ترجمه گوگل]وظیفه عرفانی تنظیم جدول می تواند در تعطیلات سرگرم کننده باشد
16. The objects we use to do these mundane tasks each day reveal the inner secrets of domestic life.
[ترجمه ترگمان]اشیایی که ما برای انجام این کارها در هر روز از آن ها استفاده می کنیم رازهای درونی زندگی خانوادگی را آشکار می کنند
[ترجمه گوگل]اشیائی که ما برای انجام این کارهای روزمره استفاده می کنیم، هر روز اسرار داخلی زندگی داخلی را نشان می دهد