غیر منتظره
unexpectedness
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• state of being unexpected, state of being unforeseen; unpredictability
جملات نمونه
1. The unexpectedness of my father's death meant that his affairs were not entirely in order.
[ترجمه ترگمان]فکر مرگ پدرم به این معنا بود که امور او به طور کامل نظم و ترتیب ندارد
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی پدر من به این معنا بود که امور او کاملا به درستی نیست
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی پدر من به این معنا بود که امور او کاملا به درستی نیست
2. There was every reason, apart from the unexpectedness of the news, why this should have given Eliot the greatest distress.
[ترجمه ترگمان]به هر دلیل، غیر از این که این خبر از دست برود، دلیل این بود که این موضوع تا به حال باعث پریشانی الیوت شده بود
[ترجمه گوگل]هر دلیلی، به غیر از غیر منتظره بودن اخبار، چرا این امر باید باعث شد الیوت بزرگترین ناراحتی باشد
[ترجمه گوگل]هر دلیلی، به غیر از غیر منتظره بودن اخبار، چرا این امر باید باعث شد الیوت بزرگترین ناراحتی باشد
3. Because abruptness and unexpectedness of group events, intelligence work is becoming more and more significant.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که حمله ناگهانی و عقب افتادن حوادث گروهی بیشتر و مهم تر می شود
[ترجمه گوگل]از آنجا که ناگهانی و غیر منتظره رویدادهای گروهی، کار اطلاعاتی بیشتر و بیشتر قابل توجه است
[ترجمه گوگل]از آنجا که ناگهانی و غیر منتظره رویدادهای گروهی، کار اطلاعاتی بیشتر و بیشتر قابل توجه است
4. The sheer unexpectedness of it made my hair stir under my cap.
[ترجمه ترگمان]موهای مرا زیر کلاهم تکان می داد
[ترجمه گوگل]غافلگیرانه از آن باعث شد که موهایم را زیر کلاه خود بگذارم
[ترجمه گوگل]غافلگیرانه از آن باعث شد که موهایم را زیر کلاه خود بگذارم
5. It is of unexpectedness, imitativeness, changeableness and it is just blindly following.
[ترجمه ترگمان]این حرکت، of، تقلیدپذیری، و it است که به دنبال آن است
[ترجمه گوگل]این غیر منتظره، تقلید، تغییر پذیری است و فقط کورکورانه دنبال می شود
[ترجمه گوگل]این غیر منتظره، تقلید، تغییر پذیری است و فقط کورکورانه دنبال می شود
6. At every turn of our lives, we find unexpectedness. Some are happy while others are sad, but we have to learn to take the bitter with the sweet.
[ترجمه ترگمان]در هر مرحله از زندگی، unexpectedness را از دست دادیم برخی از آن ها خوشحال هستند در حالی که دیگران ناراحت هستند، اما ما باید یاد بگیریم که تلخی را با شیرینی تحمل کنیم
[ترجمه گوگل]در هر نوبت از زندگی ما، ما غیر منتظره است بعضی ها خوشحال هستند، در حالی که دیگران غم انگیز هستند، اما ما باید یاد بگیریم که با شیرین تلخ شوند
[ترجمه گوگل]در هر نوبت از زندگی ما، ما غیر منتظره است بعضی ها خوشحال هستند، در حالی که دیگران غم انگیز هستند، اما ما باید یاد بگیریم که با شیرین تلخ شوند
7. All it was was good roasted chicken, its deliciousness bound in its unexpectedness.
[ترجمه ترگمان]تمام آن مرغ پخته و کباب شده بود و از این دست و پای خود دور شده بود
[ترجمه گوگل]همه ی آن مرغ سرخ شده خوب بود، خوشمزه بودن آن در غیر منتظره ی اوست
[ترجمه گوگل]همه ی آن مرغ سرخ شده خوب بود، خوشمزه بودن آن در غیر منتظره ی اوست
8. She almost gasped aloud in the shock of its unexpectedness.
[ترجمه ترگمان]تقریبا با صدای بلند از تعجب نفسش بند آمده بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا در شوک غیر منتظره ای آن را گاز گرفت
[ترجمه گوگل]او تقریبا در شوک غیر منتظره ای آن را گاز گرفت
پیشنهاد کاربران
بداهه
غافلگیری
ناگهانی ، ناخواستگی ، سرزدگی
کلمات دیگر: