دارای اختلال بینایی
visually impaired
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• has a vision defect, has a vision problem
جملات نمونه
1. Visually impaired people orient themselves by touch.
[ترجمه ترگمان]افراد آسیب دیده بینایی خود را با لمس کردن، هدایت می کنند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به آسیب دیدگی خود را با لمس می گیرند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به آسیب دیدگی خود را با لمس می گیرند
2. Eve insisted that visually impaired visitors were allowed to keep the Braille guidebooks and would always replace them free of charge.
[ترجمه ترگمان]ای و اصرار داشت که به بازدیدکنندگان impaired بینایی اجازه داده شود که کتاب های راهنمای خط بریل را نگهداری کنند و همیشه آن ها را به طور رایگان جایگزین کنند
[ترجمه گوگل]حوا اصرار داشت که بازدید کنندگان مجاز به نگه داشتن کتابهای راهنمای بریل هستند و همیشه آنها را رایگان جایگزین می کنند
[ترجمه گوگل]حوا اصرار داشت که بازدید کنندگان مجاز به نگه داشتن کتابهای راهنمای بریل هستند و همیشه آنها را رایگان جایگزین می کنند
3. Visually impaired people have as much right to full access to educational courses as anyone else.
[ترجمه ترگمان]افراد کم بینایان به اندازه هر کس دیگری حق دسترسی کامل به دوره های آموزشی را دارند
[ترجمه گوگل]افراد دارای دید ضعیف حق دسترسی کامل به دوره های آموزشی را دارند
[ترجمه گوگل]افراد دارای دید ضعیف حق دسترسی کامل به دوره های آموزشی را دارند
4. Zimbabwe's banknotes are a nightmare for the visually impaired, it was reported recently.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه به تازگی گزارش شده است که اسکناس های زیمباوه کابوس بینایی بینایی هستند
[ترجمه گوگل]اسکناس های زیمبابوه برای افراد مبتلا به نقص، کابوس هستند و اخیرا گزارش شده است
[ترجمه گوگل]اسکناس های زیمبابوه برای افراد مبتلا به نقص، کابوس هستند و اخیرا گزارش شده است
5. Prof. Stevenson Fung, the first visually impaired person granted a doctoral degree in physics by the University of Oxford, is now professor of physics in the University of Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]پروفسور استیون Fung، اولین فرد آسیب دیده از نظر بینایی در رشته فیزیک دانشگاه آکسفورد، در حال حاضر استاد فیزیک در دانشگاه هنگ کنگ است
[ترجمه گوگل]پروفسور استیونسون فانگ، اولین فرد مبتلا به اختلال بینایی، مدرک دکتری در فیزیک دانشگاه آکسفورد، استاد فیزیک دانشگاه هنگ کنگ است
[ترجمه گوگل]پروفسور استیونسون فانگ، اولین فرد مبتلا به اختلال بینایی، مدرک دکتری در فیزیک دانشگاه آکسفورد، استاد فیزیک دانشگاه هنگ کنگ است
6. The blinput system would see a visually impaired person wearing a smartphone around their neck with the camera facing out and a pair of headphones that would produce audio in 3D.
[ترجمه ترگمان]سیستم blinput یک فرد دارای نقص بینایی را خواهد دید که یک گوشی هوشمند را در اطراف گردن خود با دوربینی که روبروی آن ها قرار دارد و یک جفت هدفون که در سه بعدی صدا تولید می کنند، خواهد دید
[ترجمه گوگل]سیستم Blinput یک فرد مبتلا به اختلال بینایی را می بیند که گوشی را در اطراف گردن خود قرار داده و دوربین را به سمت جلو و یک هدست هدف قرار می دهد که صدا را در 3D تولید می کند
[ترجمه گوگل]سیستم Blinput یک فرد مبتلا به اختلال بینایی را می بیند که گوشی را در اطراف گردن خود قرار داده و دوربین را به سمت جلو و یک هدست هدف قرار می دهد که صدا را در 3D تولید می کند
7. Designed for the blind and visually impaired. Create words and score points per letter. Each letter and blank are black print over yellow. All pieces, including game-board, are braille. 2-4 players.
[ترجمه ترگمان]برای نابینایان و کم بینایان طراحی شده است کلمات و امتیازات امتیاز برای هر حرف ایجاد کنید هر حرف و کاغذ سفید به رنگ سیاه بر روی زرد هستند همه قطعات، از جمله تخته بازی، braille هستند ۲ - ۴ بازیکن
[ترجمه گوگل]طراحی شده برای نابینا و بینایی کلمات و امتیازات را در هر حرف ایجاد کنید هر حرف و خالی چاپ سیاه و سفید بر روی زرد است تمام قطعات، از جمله تخته بازی، بریل هستند 2-4 بازیکن
[ترجمه گوگل]طراحی شده برای نابینا و بینایی کلمات و امتیازات را در هر حرف ایجاد کنید هر حرف و خالی چاپ سیاه و سفید بر روی زرد است تمام قطعات، از جمله تخته بازی، بریل هستند 2-4 بازیکن
8. There are 7 million blind and visually impaired people in Britain.
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا ۷ میلیون فرد نابینا و بینایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بریتانیا 7 میلیون نفر از افراد نابینا و نابینا وجود دارند
[ترجمه گوگل]در بریتانیا 7 میلیون نفر از افراد نابینا و نابینا وجود دارند
9. Guide dogs open up the lives of the blind or visually impaired.
[ترجمه ترگمان]سگ های راهنما زندگی کور و یا بینایی بینایی را باز می کنند
[ترجمه گوگل]سگهای هدایتگر زندگی نابینا یا نابینایی را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]سگهای هدایتگر زندگی نابینا یا نابینایی را به نمایش می گذارند
10. For example, in one case, an employer refused to hire a visually impaired applicant for the position of research analyst.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، در یک مورد، کارفرما از استخدام یک متقاضی کم بینایان برای پست تحلیلگر تحقیق خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در یک مورد، کارفرمایان از استخدام یک متقاضی دیداری برای موقعیت تحلیلگر تحقیقاتی اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در یک مورد، کارفرمایان از استخدام یک متقاضی دیداری برای موقعیت تحلیلگر تحقیقاتی اجتناب کرد
11. It is, of course, necessary to check carefully and individually the size of type that a visually impaired pupil can discriminate.
[ترجمه ترگمان]البته لازم است که به دقت و به طور انفرادی اندازه گونه ای که یک دانش آموز دارای نقص بینایی می تواند در آن تمایز قایل شود، بررسی شود
[ترجمه گوگل]البته، لازم است با دقت و به طور جداگانه اندازه نوعی را که دانش آموزان مبتلا به اختلال بینایی می توانند تبعیض را مورد بررسی قرار دهند، بررسی می کنند
[ترجمه گوگل]البته، لازم است با دقت و به طور جداگانه اندازه نوعی را که دانش آموزان مبتلا به اختلال بینایی می توانند تبعیض را مورد بررسی قرار دهند، بررسی می کنند
12. Braille Stark black controls and print against a white finish help the visually impaired to identify the controls.
[ترجمه ترگمان]بلک جک استارک کنترل های سیاه و چاپی در برابر یک روکش سفید به افراد نابینا کمک می کند تا کنترل ها را شناسایی کنند
[ترجمه گوگل]Braille Stark سیاه کنترل و چاپ در برابر یک پایان سفید کمک به دید ناشناخته برای شناسایی کنترل
[ترجمه گوگل]Braille Stark سیاه کنترل و چاپ در برابر یک پایان سفید کمک به دید ناشناخته برای شناسایی کنترل
13. An important part of this work is the provision of cash grants to visually impaired people in need.
[ترجمه ترگمان]بخش مهمی از این کار ارائه کمک های نقدی به افراد دارای نقص بصری در نیاز است
[ترجمه گوگل]بخش مهمی از این کار ارائه کمک های نقدی به افراد دارای اختلال دید درازمدت است
[ترجمه گوگل]بخش مهمی از این کار ارائه کمک های نقدی به افراد دارای اختلال دید درازمدت است
14. Instructions can also be obained in Braille for the visually impaired.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها همچنین می توانند به خط بریل برای اختلالات بینایی اختصاص داده شوند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها همچنین می توانند در Braille برای افراد مبتلا به نقص مشاهده شوند
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها همچنین می توانند در Braille برای افراد مبتلا به نقص مشاهده شوند
پیشنهاد کاربران
آسیب دیده بینایی
کور. نابینا
چشماش ضعیفه
کم بینا
نابینا . کم بیان. کسی که خوب نمی تواند ببیند
کلمات دیگر: