کلمه جو
صفحه اصلی

aside


معنی : صحبت تنها، جداگانه، بکنار، گذشته از، بیک طرف، در خلوت
معانی دیگر : در یک کنار، به یک طرف، کنار (گذاشتن)، به کنار، صرفنظر از، (در نمایش) حرف های هنرپیشه که حضار می شنوند ولی سایر بازیگران روی صحنه نمی شنوند، (نویسندگی) حاشیه رفتن، ضمن داستان گویی خواننده را مخاطب قرار دادن، جدا از دیگران

انگلیسی به فارسی

به کنار، جداگانه، به یک طرف، جدا از دیگران، در خلوت، صحبت تنها، گذشته از


گذشته از، صحبت تنها، جداگانه، بکنار، بیک طرف، در خلوت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
عبارات: aside from
(1) تعریف: on the side; toward the side.

- He stood aside.
[ترجمه ترگمان] او کنار ایستاد
[ترجمه گوگل] او کنار ایستاده بود
- He moved aside.
[ترجمه ترگمان] او به کناری رفت
[ترجمه گوگل] او کنار گذاشت

(2) تعریف: away or to a separate place.

- She took him aside.
[ترجمه ترگمان] او را کنار زد
[ترجمه گوگل] او او را کنار گذاشت

(3) تعریف: out of one's thoughts.

- Put your grief aside.
[ترجمه ترگمان] grief را کنار بگذار
[ترجمه گوگل] غم خود را کنار بگذار

(4) تعریف: in reserve or apart.

- It's wise to lay money aside.
[ترجمه ترگمان] عاقلانه است که پول را کنار بگذاری
[ترجمه گوگل] عاقلانه است که پول را کنار بگذارید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a comment made by an actor's character on stage that is heard by the audience but not, supposedly, by other characters.

- In an aside, the hero whispers, "I will hide now and listen to these men devise their treacherous scheme."
[ترجمه ترگمان] قهرمان می گوید: \" من اکنون پنهان خواهم شد و به این مردان گوش خواهم داد که نقشه treacherous را طرح ریزی می کنند \"
[ترجمه گوگل] در کنار، قهرمان نشو: 'اکنون پنهان خواهم شد و به این مردان گوش خواهی داد که خائنانه آنها را طراحی کنند '

(2) تعریف: a departure from the main point in a speech or discussion.

- She mentioned as an aside that she would be going on vacation the following week.
[ترجمه ترگمان] او به این موضوع اشاره کرد که هفته آینده به تعطیلات خواهد رفت
[ترجمه گوگل] او به عنوان یکی دیگر اشاره کرد که او در هفته بعد در تعطیلات قرار خواهد گرفت

• actor's line directed at an audience and apparently not heard by the other actors
to the side, on the side; except, besides
if you move something aside, you move it to one side of you.
if you move aside, you get out of someone's way.
if you put a problem, feeling, or suggestion aside, you reject it or ignore it because you do not think that it is important.
if you set something such as money aside, for a particular purpose, you save it and do not use it for any other purpose.
if you take someone aside, you take them away from a group of people in order to deal with them in private.
an aside is a remark or comment that is not directly connected with what you are saying or writing.
aside from means the same as apart from.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] صرف نظر از

مترادف و متضاد

صحبت تنها (اسم)
aside

جداگانه (قید)
aside

بکنار (قید)
ashore, aside

گذشته از (قید)
aside

بیک طرف (قید)
away, aside

در خلوت (قید)
aside

away from; to the side


Synonyms: abreast, afar, alone, alongside, apart, away, beside, by oneself, down, in isolation, in reserve, near, nearby, neck and neck, out, out of the way, privately, separately, sidewise


Antonyms: middle


confidential statement


Synonyms: departure, digression, discursion, interpolation, interposition, parenthesis, tangent, throwaway


جملات نمونه

Aside from Ali, everyone came late.

بجز علی همه دیر آمدند.


1. aside from ali, everyone came late
به جز علی همه دیر آمدند.

2. aside from sports, what else are you interested in?
به غیر از ورزش به چه چیز دیگری علاقمندی ؟

3. aside from the first few chapters, his book is chaff
به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.

4. aside from
1- به جز،به استثنای

5. (all) joking aside . . .
از شوخی گذشته. . .

6. brush aside (or away)
1- کنار زدن،جاروب کردن 2- اهمیت ندادن

7. cast aside (or away)
دور انداختن،ول کردن

8. lay aside
1- کنار گذاشتن 2- ذخیره کردن،اندوختن

9. put aside (or by)
1- ذخیره کردن،برای روز مبادا گذاشتن،اندوختن 2- دور انداختن،دل کندن

10. set aside
1- رجوع شود به: 2 set apart- رد کردن،مردود شمردن،کنار زدن 3- فسخ کردن،باطل کردن

11. batool thrust aside our advice
بتول پند ما را نپذیرفت.

12. she brushed aside the hair from her eyes
موها را از جلو چشمانش پس زد.

13. brush (sweep) aside
رد کردن،انکار کردن

14. put (set) aside
کنار گذاشتن،صرفنظر کردن

15. step (move) aside
کنار رفتن،کناره گیری کردن

16. take someone aside
کسی را (برای مذاکره یا پند و غیره) به کناری کشیدن

17. put this book aside for me
این کتاب را برایم کنار بگذارید.

18. wolves had nosed aside some of the rocks
گرگ ها مقداری از سنگ ها را با پوزه کنار زده بودند.

19. bulldozers pushed the snow aside
بولدوزرها برف را کنار زدند.

20. they shunted the parents aside and talked to the children directly
آنها والدین را کنار زدند و مستقیما با بچه ها صحبت کردند.

21. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.

22. a few minutes will be set aside for individual devotion
چند دقیقه به نیایش فردی اختصاص داده خواهد شد.

23. the earthquake caused people to set aside private animosities
زلزله موجب شد که مردم دشمنی های شخصی را کنار بگذارند.

24. tears welled up in his eyes and he brushed them aside with his handkerchief
اشک در چشمانش جمع شد و او با دستمال آن را پاک کرد.

25. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

26. Stand aside, please, and let these people pass.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم کنار بایستید و بگذارید این مردم بگذرند
[ترجمه گوگل]لطفا کنار بگذارید، و اجازه دهید این افراد عبور کنند

27. Let's put it aside and have a rest.
[ترجمه ترگمان]بگذار آن را کنار بگذاریم و استراحت کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید کنار بگذاریم و استراحت کنیم

28. I've been setting aside a few pounds each week.
[ترجمه ترگمان]هر هفته چند کیلویی را کنار می گذارم
[ترجمه گوگل]من هفته ای چند پوند را کنار گذاشته ام

29. He's put aside a tidy sum for his retirement.
[ترجمه ترگمان]مبلغی را هم برای بازنشستگی خودش کنار گذاشته
[ترجمه گوگل]او برای تکمیل بازنشستگی، مبلغی کامل به او داده است

30. Let's put our differences aside and make a fresh start.
[ترجمه ترگمان]بیایید تفاوت ها را کنار بگذاریم و شروع تازه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید تفاوت هایمان را کنار بگذاریم و شروع تازه ای کنیم

pull the curtain aside!

پرده را کنار بکش!


Put this book aside for me.

این کتاب را برایم کنار بگذارید.


Let us lay this proposal aside temporarily.

بیایید موقتاً این پیشنهاد را کنار بگذاریم.


joking aside, are you coming or not ?

شوخی به کنار، آمدنی هستی یا نه؟


aside from sports, what else are you interested in?

به غیر از ورزش به چه چیز دیگری علاقه‌مندی؟


اصطلاحات

aside from

1- بجز، باستثنای


aside from

2- به علاوه، علاوه بر


brush (sweep) aside

رد کردن، انکار کردن


put (set) aside

کنار گذاشتن، صرف‌نظر کردن


step (move) aside

کنار رفتن، کناره گیری کردن


take someone aside

کسی را (برای مذاکره یا پند و غیره) به کناری کشیدن


پیشنهاد کاربران

تخصیص دادن - جداگانه

Comment

در حاشیه چیزی
مثلا در حاشیه کتاب

به غیر از
کنار


برکنار، به کنار

?Would you please step aside
یعنی، میشع برید کنار؟
تو کلاس زبان وقتی کسی جلو تخته وایستاده استفاده میشه. ولی در کل هر جا ک مانع رفتو آمد و دید باشع میشع استفاده کرد.
a. to. z_english

aside ( هنرهای نمایشی )
واژه مصوب: کنارگویی
تعریف: جملاتی که یک شخصیت بر روی صحنه بیان می کند به طوری که تماشاگران متوجه آن بشوند، ولی، بنا بر قراردادهای تئاتری، شخصیت های دیگر صحنه متوجه آن نشوند


کلمات دیگر: