1. aside from ali, everyone came late
به جز علی همه دیر آمدند.
2. aside from sports, what else are you interested in?
به غیر از ورزش به چه چیز دیگری علاقمندی ؟
3. aside from the first few chapters, his book is chaff
به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.
4. aside from
1- به جز،به استثنای
5. (all) joking aside . . .
از شوخی گذشته. . .
6. brush aside (or away)
1- کنار زدن،جاروب کردن 2- اهمیت ندادن
7. cast aside (or away)
دور انداختن،ول کردن
8. lay aside
1- کنار گذاشتن 2- ذخیره کردن،اندوختن
9. put aside (or by)
1- ذخیره کردن،برای روز مبادا گذاشتن،اندوختن 2- دور انداختن،دل کندن
10. set aside
1- رجوع شود به: 2 set apart- رد کردن،مردود شمردن،کنار زدن 3- فسخ کردن،باطل کردن
11. batool thrust aside our advice
بتول پند ما را نپذیرفت.
12. she brushed aside the hair from her eyes
موها را از جلو چشمانش پس زد.
13. brush (sweep) aside
رد کردن،انکار کردن
14. put (set) aside
کنار گذاشتن،صرفنظر کردن
15. step (move) aside
کنار رفتن،کناره گیری کردن
16. take someone aside
کسی را (برای مذاکره یا پند و غیره) به کناری کشیدن
17. put this book aside for me
این کتاب را برایم کنار بگذارید.
18. wolves had nosed aside some of the rocks
گرگ ها مقداری از سنگ ها را با پوزه کنار زده بودند.
19. bulldozers pushed the snow aside
بولدوزرها برف را کنار زدند.
20. they shunted the parents aside and talked to the children directly
آنها والدین را کنار زدند و مستقیما با بچه ها صحبت کردند.
21. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.
22. a few minutes will be set aside for individual devotion
چند دقیقه به نیایش فردی اختصاص داده خواهد شد.
23. the earthquake caused people to set aside private animosities
زلزله موجب شد که مردم دشمنی های شخصی را کنار بگذارند.
24. tears welled up in his eyes and he brushed them aside with his handkerchief
اشک در چشمانش جمع شد و او با دستمال آن را پاک کرد.
25. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.
26. Stand aside, please, and let these people pass.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم کنار بایستید و بگذارید این مردم بگذرند
[ترجمه گوگل]لطفا کنار بگذارید، و اجازه دهید این افراد عبور کنند
27. Let's put it aside and have a rest.
[ترجمه ترگمان]بگذار آن را کنار بگذاریم و استراحت کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید کنار بگذاریم و استراحت کنیم
28. I've been setting aside a few pounds each week.
[ترجمه ترگمان]هر هفته چند کیلویی را کنار می گذارم
[ترجمه گوگل]من هفته ای چند پوند را کنار گذاشته ام
29. He's put aside a tidy sum for his retirement.
[ترجمه ترگمان]مبلغی را هم برای بازنشستگی خودش کنار گذاشته
[ترجمه گوگل]او برای تکمیل بازنشستگی، مبلغی کامل به او داده است
30. Let's put our differences aside and make a fresh start.
[ترجمه ترگمان]بیایید تفاوت ها را کنار بگذاریم و شروع تازه کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید تفاوت هایمان را کنار بگذاریم و شروع تازه ای کنیم