معنی : عینک
spectacles
معنی : عینک
انگلیسی به فارسی
عینک ها، عینک
انگلیسی به انگلیسی
• eyeglasses
مترادف و متضاد
عینک (اسم)
specs, eyeglasses, glasses, spectacles, lorgnette, pince-nez
جملات نمونه
1. horn spectacles
عینک شاخی
2. a new pair of spectacles
یک عینک نو
3. The gold rims of his spectacles glinted in the sun.
[ترجمه ترگمان]لبه طلایی عینکش در آفتاب می درخشید
[ترجمه گوگل]رینگ های طلا از عینک هایش در خورشید فرو رفته بود
[ترجمه گوگل]رینگ های طلا از عینک هایش در خورشید فرو رفته بود
4. He polished his spectacles with a handkerchief.
[ترجمه ترگمان]عینکش را با دستمال تمیز کرد
[ترجمه گوگل]او عینک خود را با دستمال پرداخت کرده است
[ترجمه گوگل]او عینک خود را با دستمال پرداخت کرده است
5. Her spectacles glinted in the moonlight.
[ترجمه ترگمان]عینکش در مهتاب درخشید
[ترجمه گوگل]عینکهای او در مهتابی گرمابگیرند
[ترجمه گوگل]عینکهای او در مهتابی گرمابگیرند
6. She pushed her spectacles up her nose and sighed.
[ترجمه ترگمان]عینکش را بالا آورد و آه کشید
[ترجمه گوگل]او عینک هایش را تا بینیش کشید و آهی کشید
[ترجمه گوگل]او عینک هایش را تا بینیش کشید و آهی کشید
7. Her wire-framed spectacles were perched on the end of her nose.
[ترجمه ترگمان]قاب عینکش روی نوک بینی اش قرار داشت
[ترجمه گوگل]عینک های قابتی قابش در انتهای بینی قرار داشت
[ترجمه گوگل]عینک های قابتی قابش در انتهای بینی قرار داشت
8. People wear spectacles so that they can see better.
[ترجمه ترگمان]مردم عینک می زنند تا بهتر ببینند
[ترجمه گوگل]مردم عینک می پوشند تا بتوانند بهتر ببینند
[ترجمه گوگل]مردم عینک می پوشند تا بتوانند بهتر ببینند
9. He is a small, cuddly man with spectacles.
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک و cuddly است با عینک
[ترجمه گوگل]او یک مرد کوچک و خوش تیپ با عینک است
[ترجمه گوگل]او یک مرد کوچک و خوش تیپ با عینک است
10. He paused to adjust his spectacles.
[ترجمه ترگمان]مکث کرد تا عینکش را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا عینک خود را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا عینک خود را تنظیم کند
11. He took off his spectacles and rubbed frantically at the lens.
[ترجمه ترگمان]عینکش را برداشت و دیوانه وار به عدسی چنگ زد
[ترجمه گوگل]او عینک های خود را بیرون آورد و به صورت لکه ای به صورت قهوهای فرو ریخت
[ترجمه گوگل]او عینک های خود را بیرون آورد و به صورت لکه ای به صورت قهوهای فرو ریخت
12. His dark eyes glittered with anger behind his spectacles.
[ترجمه ترگمان]از پشت عینکش برق خشم درخشید
[ترجمه گوگل]چشمهای تیره او از خیره شدن در عینک هایش پر شده بود
[ترجمه گوگل]چشمهای تیره او از خیره شدن در عینک هایش پر شده بود
13. He was wearing new spectacles with gold wire frames.
[ترجمه ترگمان]عینک جدیدی با قاب طلا پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او عینک های جدیدی با فریم های طلای پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او عینک های جدیدی با فریم های طلای پوشیده بود
14. He peered at the waiter over his spectacles.
[ترجمه ترگمان]از پشت عینک به پیشخدمت نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او روی پیشخدمت بر روی عینک خود نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او روی پیشخدمت بر روی عینک خود نگاه کرد
پیشنهاد کاربران
عینک
معماری: نمایشی ( مثل تئاتر و . . . )
عینک ( در نوشته های رسمی )
نمایشی
کلمات دیگر: