1. mass hysteria
برانگیختگی همگانی
2. mass hysteria
هیستری جمعی (آبستاکی همگانی)
3. A note of hysteria crept into her voice.
[ترجمه ترگمان]صدای جنون در صدایش به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک یادداشت از هیستری به صدای او رسید
4. One woman, close to hysteria, grabbed my arm.
[ترجمه ترگمان]یک زن به حالت عصبی نزدیک شد و بازویم را چنگ زد
[ترجمه گوگل]یک زن، نزدیک به هیستری، دستم را گرفت
5. Unnecessary anxiety has been caused by media hysteria and misinformation.
[ترجمه ترگمان]اضطراب غیر ضروری ناشی از جنون رسانه ها و اطلاعات نادرست است
[ترجمه گوگل]اضطراب غیر ضروری ناشی از هیستری رسانه و اطلاعات غلط است
6. There was mass hysteria when the band came on stage.
[ترجمه ترگمان]وقتی که گروه روی صحنه ظاهر شد، یک حالت عصبی وجود داشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که گروه در صحنه آمد، هیستری جرمی وجود داشت
7. In a fit of hysteria, Silvia blamed me for causing her father's death.
[ترجمه ترگمان]در حالتی عصبی، silvia مرا به خاطر این که موجب مرگ پدرش شده بود سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]سیلویا در تناسب هیستری، من را به خاطر مرگ پدرش من را متهم کرد
8. The political hysteria soon wearied him and he dropped the newspaper to the floor.
[ترجمه ترگمان]تشنج سیاسی به زودی او را خسته کرد و روزنامه را به زمین انداخت
[ترجمه گوگل]هیستری سیاسی به زودی از او خسته شده و روزنامه را به طبقه پایین می برد
9. She felt an anxiety bordering on hysteria.
[ترجمه ترگمان]او احساس نگرانی شدیدی می کرد که به هیجان آمده بود
[ترجمه گوگل]او احساس اضطراب مرزی در هیستری داشت
10. By now, she was screaming, completely overcome with hysteria.
[ترجمه ترگمان]تا الان، اون داشت جیغ می زد، و کاملا دچار تشنج شده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، او فریاد زد، به طور کامل با هیستری غلبه کرد
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. In all the media hysteria, there was one journalist whose comments were clear-sighted and dispassionate.
[ترجمه ترگمان]در تمام هیجان رسانه ها، یک روزنامه نگار وجود داشت که نظرات او واضح و sighted بود
[ترجمه گوگل]در تمام هیستری رسانه ها، یک روزنامه نگار وجود داشت که نظراتش واضح و آشکار بود
13. His voice teetered on the edge of hysteria.
[ترجمه ترگمان]صدایش در آستانه جنون فرو رفت
[ترجمه گوگل]صدای او در لبه هیستری قرار داشت
14. He could whip a crowd into hysteria.
[ترجمه ترگمان]او می توانست جمعیتی را که دچار جنون شده بود شلاق بزند
[ترجمه گوگل]او می تواند جمعیت را به هیستری شلاق بکشد
15. She was babbling, on the verge of hysteria.
[ترجمه ترگمان]او داشت وراجی می کرد، در شرف تشنج بود
[ترجمه گوگل]او bablling بود، در آستانه هیستری