کلمه جو
صفحه اصلی

attending


معنی : ملازم

انگلیسی به فارسی

شرکت کننده، ملازم


انگلیسی به انگلیسی

• being present, being available; caring for, serving

مترادف و متضاد

ملازم (صفت)
assiduous, attached, attending, inherent, inseparable

جملات نمونه

1. pari was attending carefully to the music
پری داشت دقیقا به موسیقی گوش می داد.

2. he was barred from attending the meeting
او را به جلسه راه ندادند،از حضور او در جلسه جلوگیری کردند.

3. Why weren't you attending when I explained before?
[ترجمه ترگمان]چرا وقتی من قبلا توضیح دادم، تو هم توجهی نکردی؟
[ترجمه گوگل]چرا وقتی من قبلا توضیح دادم حضور نداشت؟

4. The work involves preparing case files and attending court.
[ترجمه ترگمان]کار شامل آماده سازی فایل های پرونده و شرکت در دادگاه است
[ترجمه گوگل]این کار شامل تهیه پرونده های پرونده و حضور در دادگاه می شود

5. She is attending a three-day conference on Aids education.
[ترجمه ترگمان]او در یک کنفرانس سه روزه در زمینه آموزش ایدز شرکت می کند
[ترجمه گوگل]او در کنفرانس سه روزه در زمینه آموزش ایدز شرکت می کند

6. They calculate upon thirty people attending the evening party.
[ترجمه ترگمان]آن ها سی نفر را در مهمانی شب حساب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها سیصد نفر در مهمانی شبانه را محاسبه می کنند

7. He had given up attending lectures out of sheer boredom.
[ترجمه ترگمان]او از بی حوصلگی خطابه خود را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال سخنرانی ها را از خستگی محض رها نکرده بود

8. He realized his error in not attending the funeral.
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که اشتباه او در شرکت در مراسم تدفین نبوده است
[ترجمه گوگل]او متوجه اشتباه خود در حضور در مراسم خاکسپاری نشد

9. I'm afraid I wasn't attending to what was being said.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه من به چیزی که گفته بودم توجهی نداشتم
[ترجمه گوگل]من می ترسم به آنچه که گفته می شود شرکت نمی کنم

10. It is a great privilege to be attending this conference.
[ترجمه ترگمان]این یک امتیاز بزرگ برای شرکت در این کنفرانس است
[ترجمه گوگل]این یک امتیاز بزرگ برای حضور در این کنفرانس است

11. Only Gordon's direct reports are attending the course.
[ترجمه ترگمان]تنها گزارش های مستقیم گوردون در این دوره شرکت دارند
[ترجمه گوگل]فقط گزارش مستقیم گوردون در این دوره شرکت می کند

12. Attending the race was not my purpose in coming to Indianapolis.
[ترجمه ترگمان]چون به مسابقه نزدیک شدم هدفم این نبود که به Indianapolis بیایم
[ترجمه گوگل]شرکت در مسابقه هدف من در آمدن به ایندیاناپولیس نبود

13. She was thrown out of college for not attending lectures.
[ترجمه ترگمان]او از دانشگاه اخراج شده بود که در درس سخنرانی شرکت نکند
[ترجمه گوگل]او برای تحصیل در سخنرانیها از کالج خارج شد

14. You do us a great honour by attending.
[ترجمه ترگمان]شما افتخار بزرگی برای رسیدگی به ما دارید
[ترجمه گوگل]شما با افتخار به ما افتخار می کنید

15. More and more people continue their education by attending night school in recent years.
[ترجمه ترگمان]افراد بیشتری در سال های اخیر تحصیلات خود را با حضور در مدرسه شبانه ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، بیشتر و بیشتر مردم با تحصیل در مدرسه شبانه ادامه تحصیل می دهند

پیشنهاد کاربران

در پزشکی منظور از attending همان attending physician است. یعنی زشک متخصصی که همیشه در بخش حضور دارد و بر کار مراقبت از بیماران نظارت می کند.

حضور داشتن، همراهی کردن

پیوستن به گروهی

به معنی شرکت کردن یا حضور داشتنم هست

Going to

Attending to = با توجه به

در پزشکی attending physician به معنی پزشک معالج

حضور یافتن در ( فعل: attend )

Attending : معالج
Attending physician : پزشک معالج

حضور داشتن
بودن

Thank you for your attending : ممنون بابت حضورتون

مراقبت کردن

رفتن هم معنی میده


کلمات دیگر: