دوباره برنامه ریزی کردن، دوباره قرار گذاشتن (رجوع شود به: schedule)
reschedule
دوباره برنامه ریزی کردن، دوباره قرار گذاشتن (رجوع شود به: schedule)
انگلیسی به فارسی
دوباره برنامهریزی کردن، دوباره قرار گذاشتن (رجوع شود به: schedule)
در شرایط وام تجدید نظر کردن
بازنشستگی
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reschedules, rescheduling, rescheduled
حالات: reschedules, rescheduling, rescheduled
• (1) تعریف: to change the time of (something that has been planned).
- We had to reschedule the meeting for next Monday.
[ترجمه ترگمان] ما باید برای دوشنبه آینده این جلسه را برنامه ریزی کنیم
[ترجمه گوگل] ما مجبور بودیم جلسه را برای دوشنبه آینده مجددا برنامه ریزی کنیم
[ترجمه گوگل] ما مجبور بودیم جلسه را برای دوشنبه آینده مجددا برنامه ریزی کنیم
• (2) تعریف: to change the required times for making repayment of (a debt).
• set a new time and date, replan for a specific time and date; make a new timetable or agenda; rerecord in a timetable or itinerary
if an event is rescheduled, arrangements are made for it to take place because it did not take place when it was originally supposed to happen.
if a debt is rescheduled, the country or banks that lent the money agree that it can be paid back to them less quickly.
if an event is rescheduled, arrangements are made for it to take place because it did not take place when it was originally supposed to happen.
if a debt is rescheduled, the country or banks that lent the money agree that it can be paid back to them less quickly.
جملات نمونه
1. Since I'll be away, I'd like to reschedule the meeting.
[ترجمه ترگمان]از انجایی که من دور می شوم، دوست دارم جلسه را دوباره تعیین کنم
[ترجمه گوگل]از آنجا که دور خواهم شد، می خواهم جلسه را دوباره تنظیم کنم
[ترجمه گوگل]از آنجا که دور خواهم شد، می خواهم جلسه را دوباره تنظیم کنم
2. Due to unforeseen circumstances, we have had to reschedule the concert.
[ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، ما باید کنسرت را دوباره برنامه ریزی کنیم
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، ما باید مجددا برنامه ریزی کنسرت داشته باشیم
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، ما باید مجددا برنامه ریزی کنسرت داشته باشیم
3. Concern swung away from programmes designed to reschedule a reduction of service costs, back towards the earlier aspiration of redemption.
[ترجمه ترگمان]نگرانی از برنامه هایی جمع آوری شد که برای زمانبندی مجدد هزینه های خدمات، بازگشت به آرزوی قبلی رستگاری، طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]نگرانی از برنامه هایی که به منظور کاهش هزینه های خدمات مجدد تنظیم شده اند، دور از انتظار است
[ترجمه گوگل]نگرانی از برنامه هایی که به منظور کاهش هزینه های خدمات مجدد تنظیم شده اند، دور از انتظار است
4. Now it is pleading with the banks to reschedule £250m of borrowings to keep the company afloat.
[ترجمه ترگمان]حال در حال التماس از بانک ها برای زمان بندی مجدد ۲۵۰ میلیون پوند وام برای شرکت در حال شناور است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با بانک ها می خواهد مبلغ 250 میلیون پوند بدهی ها را برای نگهداری شرکت در کف زمین تحویل دهد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با بانک ها می خواهد مبلغ 250 میلیون پوند بدهی ها را برای نگهداری شرکت در کف زمین تحویل دهد
5. I see. Would you like me to reschedule you for another night?
[ترجمه ترگمان]که این طور دوست داری یه شب دیگه برات برنامه رو عوض کنم؟
[ترجمه گوگل]می بینم آیا دوست داری که من برای یک شب دیگر مجددا برنامه ریزی کنم؟
[ترجمه گوگل]می بینم آیا دوست داری که من برای یک شب دیگر مجددا برنامه ریزی کنم؟
6. Would you like me to reschedule you for another time?
[ترجمه ترگمان]دوست داری یه وقت دیگه بهت وقت بدم؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست داری به زمان دیگری برسم؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست داری به زمان دیگری برسم؟
7. I just missed my flight and need to reschedule it.
[ترجمه ترگمان] من فقط پروازم رو از دست دادم و باید برنامه رو عوض کنم
[ترجمه گوگل]من فقط پرواز خود را از دست دادم و نیاز به تغییر آن را داشتم
[ترجمه گوگل]من فقط پرواز خود را از دست دادم و نیاز به تغییر آن را داشتم
8. I see. Would you like reschedule you for another night?
[ترجمه ترگمان]که این طور دوست داری یه شب دیگه بهت وقت بدم؟
[ترجمه گوگل]می بینم آیا میخواهی یک شب دیگر به تو برگردی؟
[ترجمه گوگل]می بینم آیا میخواهی یک شب دیگر به تو برگردی؟
9. Would you like to reschedule the appointment?
[ترجمه ترگمان]میخوای قرار قبلی رو لغو کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید قرار ملاقات مجدد را تغییر دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید قرار ملاقات مجدد را تغییر دهید؟
10. The Commonwealth Development Corporation has agreed to reschedule Tanzania's debt.
[ترجمه ترگمان]شرکت توسعه کشورهای مشترک المنافع با زمانبندی دیون تانزانیا موافقت کرده است
[ترجمه گوگل]شرکت انکشاف بینالملل توافق کرد که بدهی های تانزانیا را تغییر دهد
[ترجمه گوگل]شرکت انکشاف بینالملل توافق کرد که بدهی های تانزانیا را تغییر دهد
11. I'm afraid we'll have to reschedule the consultation.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه باید مشاوره رو دوباره تنظیم کنیم
[ترجمه گوگل]من می ترسم مجبور باشیم مجددا مشاوره بگیریم
[ترجمه گوگل]من می ترسم مجبور باشیم مجددا مشاوره بگیریم
12. I'm afraid we'll have reschedule the consultation.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه باید مشاوره رو دوباره تنظیم کنیم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که مجددا مشاوره را تغییر دهیم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که مجددا مشاوره را تغییر دهیم
13. I'd appreciate it if we could reschedule our Wednesday meeting.
[ترجمه ترگمان]ممنون می شوم اگر بتوانیم جلسه چهارشنبه مان را دوباره برنامه ریزی کنیم
[ترجمه گوگل]من می خواهم آن را بدانم اگر بتوانیم جلسه چهارشنبه ما را مجددا تنظیم کنیم
[ترجمه گوگل]من می خواهم آن را بدانم اگر بتوانیم جلسه چهارشنبه ما را مجددا تنظیم کنیم
پیشنهاد کاربران
از نو برنامه ریزی کردن
وقت دیگری تعیین کردن
در حوزه بانک به معنای برنامه ریزی مجدد وام هست. وامی که مشتری قادر به بازپرداخت نیست، با برنامه ریزی مجدد این وام هم بلند مدت تر شده و هم اقساط آن کاهش می یابد.
به زمان دیگری موکول کردن.
به تاخیر انداختن
reschedule ( مدیریت پروژه )
واژه مصوب: باززمان بندی
تعریف: فرایند تغییر منطق یا دیرش یا تاریخ های برنامة زمان بندی موجود یا ترکیبی از این مؤلفه ها در واکنش به شرایط تحمیلی بیرونی
واژه مصوب: باززمان بندی
تعریف: فرایند تغییر منطق یا دیرش یا تاریخ های برنامة زمان بندی موجود یا ترکیبی از این مؤلفه ها در واکنش به شرایط تحمیلی بیرونی
کلمات دیگر: