کلمه جو
صفحه اصلی

twin


معنی : جفت، زوج، دوتا، توام، دوقلو، جوزا، هم شکمان، همزاد، جفت کردن، توام کردن
معانی دیگر : جفتی، دوگانه، دوتایی، هر یک از دوقلوها، جنابه، یکی از دو چیز یکجور، لنگه، طاق، قرینه، تا، بلور دوقلو، دوقلو زاییدن، جفت بودن یا کردن، دوتایی کردن یا بودن، مزوج کردن، (قدیمی) همزمان زاده شدن، (t بزرگ - جمع) رجوع شود به gemini، درجمع جوزا

انگلیسی به فارسی

دوقلو، توام، همزاد


(درجمع) جوزا، هم شکمان، زوج، جفت، دوتا، دوقلو،توام کردن، جفت کردن


دوقلو، جفت، توام، زوج، جوزا، هم شکمان، دوتا، توام کردن، جفت کردن، همزاد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: either of two offspring born of the same pregnancy.
مشابه: Siamese twins

(2) تعریف: one of two people or things that are identical or closely resemble each other.
مترادف: counterpart, double, duplicate, match, mate
مشابه: clone, congener, image, likeness, pair
صفت ( adjective )
(1) تعریف: being a pair or one of a pair of offspring born at the same birth.

- identical twin brothers
[ترجمه ترگمان] دو برادر دوقلوی همسان،
[ترجمه گوگل] برادران دوقلو یکسان

(2) تعریف: being two or one of two persons, animals, or things that are identical or very similar to one another.
مترادف: identical, paired
مشابه: dual, duplicate, indistinguishable, kindred, matched, matching

- the twin towers of a building
[ترجمه ترگمان] برج های دوقلو یه ساختمون
[ترجمه گوگل] برج های دوقلو یک ساختمان

(3) تعریف: being one or both of a pair.
مترادف: paired
مشابه: binary, binate, coupled, duplex, duplicate, geminate, matched

- twin rivers
[ترجمه ترگمان] دو رودخانه دو قلو
[ترجمه گوگل] رودخانه دوقلو

(4) تعریف: composed of or containing two identical, similar, or otherwise related or connected elements.
مترادف: cognate, dual, like
مشابه: akin, alike, analogous, comparable, double, fellow, homologous, kindred, of a piece, parallel, similar
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: twins, twinning, twinned
• : تعریف: to give birth to or produce twins.

- The mare twinned last night.
[ترجمه ترگمان] دیشب مادیان \"twinned\" بود
[ترجمه گوگل] شبدر شب گذشته دویدم

• either of two children or animals born at the same birth; either of a pair of two persons or things resembling or closely related to each other; crystal composed of several parts oriented to each other (crystallography); constellation gemini
identical; sharing a close resemblance; being either of two children or animals born at one birth; being either member of a similar or closely related pair
bear twins; match, provide with a mate; form into a twin (crystallography)
if two people are twins, they have the same mother and were born on the same day. count noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. they are twin brothers.
you use twin to describe a pair of similar things that are close together or that happen together.
a town that is twinned with another town in a different country is linked by a special relationship with it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] دو تا، دو قلو، جفت
[ریاضیات] توأم کردن، دو قلو، چند قلو، جفت، زوج، توأم، دو

مترادف و متضاد

جفت (اسم)
match, couple, twin, afterbirth, pair, placenta, coupling, mate, team, double, cobber, peer, twain, cully, dyad, tandem, syzygy

زوج (اسم)
couple, twin, even, conjunction, pair, spouse, twain

دوتا (اسم)
couple, twin, tow, twain

توام (اسم)
twin, twain, twins

دوقلو (اسم)
geminate, twin, twain

جوزا (اسم)
twin

همشکمان (اسم)
twin

همزاد (صفت)
twin, dual, double

جفت کردن (فعل)
graft, truss, accompany, mortise, dovetail, couple, assemble, geminate, twin, link, yoke, husband, mortice

توام کردن (فعل)
accompany, geminate, amalgamate, twin

duplicate, similar


Synonyms: accompanying, bifold, binary, copied, corresponding, coupled, double, dual, duplicating, geminate, identical, joint, like, matched, matching, paired, parallel, same, second, selfsame, twofold, very same


Antonyms: dissimilar, individual, singular, unlike


something exactly like another


Synonyms: clone, companion, coordinate, corollary, counterpart, doppelganger, double, duplicate, fraternal twin, identical twin, likeness, look-alike, match, mate, reciprocal, ringer, Siamese twin


جملات نمونه

1. twin beds
یک جفت تختخواب (دو تختخواب یکنفره)

2. twin girls
دختران دوقلو

3. a twin brother
یک برادر دوقلو

4. one twin child is the tally of the other
یک کودک دوقلو عین دیگری است.

5. the twin girls were exactly alike
خواهران دوقلو درست شکل هم بودند.

6. the twin threats of war and inflation
تهدید دوگانه ی جنگ و تورم

7. a candlestick which is the twin of the one i had found
یک شمعدان که تای شمعدانی است که من یافته بودم

8. Can you tell her from her twin sister?
[ترجمه ترگمان]میتونی از خواهر دوقلوی اون بهش بگی؟
[ترجمه گوگل]می توانید او را از خواهر دوقلو خود بگویید؟

9. She costarred with her twin sister in a new film.
[ترجمه ترگمان]اون با خواهر دوقلویش در یک فیلم جدید حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با یک خواهر دوقلوی خود را در یک فیلم جدید گنجاند

10. It was hard to distinguish one twin from the other.
[ترجمه ترگمان]تشخیص دادن یک همزاد از طرف دیگر دشوار بود
[ترجمه گوگل]سخت بود که یکی از دوقلوها را از دیگران تشخیص دهیم

11. Mark Twin was called a writer who understood boys.
[ترجمه ....] مارک نویسنده ای بود که پسران دوقلو را درک می کرد
[ترجمه ترگمان]مارک دوقلو به نویسنده معروف بود که پسرها را درک می کرد
[ترجمه گوگل]مارک دوقلو نویسنده ای بود که پسران را درک می کرد

12. I never knew you had a twin sister.
[ترجمه ترگمان] من هیچ وقت نمیدونستم که تو یه خواهر دوقلو داشتی
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی دانستم که خواهر دوقلو داشتید

13. Charity was a mirror image of her twin.
[ترجمه ترگمان]خیریه تصویری از برادر دوقلویش بود
[ترجمه گوگل]خیریه تصویر آینه دوقلو بود

14. Can you tell Tom from his twin brother?
[ترجمه ترگمان]میتونی از برادر دوقلویش به تام بگی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید از برادر دوقلوی تام به تام بگویید؟

15. She always wore a twin set and pearls.
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک جفت چشم آبی و مروارید به تن داشت
[ترجمه گوگل]او همیشه یک مجموعه دوقلو و مروارید داشت

16. She had a twin brother and a younger brother.
[ترجمه ترگمان]او یک برادر دوقلو و برادر کوچک تر داشت
[ترجمه گوگل]او برادر دوقلو و برادر کوچکتر داشت

17. The prison service pursues the twin goals of the punishment and rehabilitation of offenders.
[ترجمه ترگمان]خدمات زندان به دنبال دو هدف مجازات و بازپروری مجرمین است
[ترجمه گوگل]خدمات زندان به دنبال اهداف دوگانه مجازات و بازپروری مجرمین است

18. The twin brothers were removed from our class.
[ترجمه ترگمان]دو برادر دوقلو از کلاس ما خارج شدن
[ترجمه گوگل]برادرهای دوقلو از کلاس ما حذف شدند

twin-engine

(هواپیما) دو موتوره


twin beds

یک جفت تختخواب (دو تختخواب یکنفره)


the twin threats of war and inflation

تهدید دوگانه‌ی جنگ و تورم


twin girls

دختران دوقلو


a twin brother

یک برادر دوقلو


a candlestick which is the twin of the one I had found

یک شمعدان که تای شمعدانی است که من یافته بودم


اصطلاحات

fraternal twins

دوقلوهای دو‌تخمه، دوقلوهای هم‌زادی، دوگانه‌های هم‌زادی


identical twins

دوقلوهای یک‌تخمه، دوقلوهای همدیس (یا همانند)، دوگانه‌های همانند


پیشنهاد کاربران

در پارسی دُوین، دوقلو گویند
واژه twin برابر با پارسی dowin
برگرفته از two و dow

digital twin همزاد دیجیتال ؛ جفت دیجیتال

Two thing that similer

دوقلو ( صفت )
Are you twin
آیا تو برادر یا خواهر دوقلوداری
Twin boys
برادران دوقلو

دوقلوها ( اسم )
non - identical twins دوقلوهای غیرهمسان - identical twins دوقلوهای همسان

twin به معنای دوقلو و جفت میباشد مثالl've twin cakes من دو تا کیک دوقلو دارم یا 1 جفت 2 تایی دارم و یک نکته دیگر onceهم جمع یک میباشد که برای جلوگیری از تکرار حرف مورد نظر استفاده میشود مثال: l've two ice cream one blue and two black onec من دو تا بستنی دارم یک رنگ آبی و یک دومی یک رنگ مشکی دارد

مکمل

توامان

دوقلو
همزاد

دوقلو

هم شکم. [ هََ ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ) توأمان را گویند، یعنی دو فرزند که از یک شکم برآمده باشند. ( برهان ) . || دو خواهر یا دو برادر را نیز گفته اندکه در دو زایمان از یک مادر زاده شوند :
نشستند زآنسان که فرمود شاه
مگر ابن یامین دانش پناه
که او را نبد هیچکس هم شکم
به تنها فرومانده بُد لاجرم.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .


کلمات دیگر: