کلمه جو
صفحه اصلی

insensitivity

انگلیسی به فارسی

غیر حساسیت


انگلیسی به انگلیسی

• lack of sensitivity, coldness, indifference; inability to feel certain physical sensations

جملات نمونه

1. The government has behaved with crass insensitivity.
[ترجمه ترگمان]دولت نسبت به عدم حساسیت کودن رفتار کرده است
[ترجمه گوگل]دولت با حساسیت فراوان رفتار کرده است

2. I was ashamed at my insensitivity towards her.
[ترجمه ترگمان]از توهین کردن به او شرمنده شدم
[ترجمه گوگل]من نسبت به او حساسیت داشتم شرمنده شدم

3. Jo flinched at her sister's insensitivity.
[ترجمه ترگمان]جو از توهین خواهرش به خود لرزید
[ترجمه گوگل]جی جی در حالی که احساس ناخوشایند خواهرش را می لرزاند

4. I was ashamed at my clumsiness and insensitivity.
[ترجمه ترگمان]من از دست و پا چلفتی ام خجالت می کشیدم
[ترجمه گوگل]من ناخوشایند و ناخوشایندم شرمنده شدم

5. The government has shown complete insensitivity to the refugees.
[ترجمه ترگمان]دولت عدم حساسیت کامل نسبت به پناهندگان را نشان داده است
[ترجمه گوگل]دولت به بی پناهگی های کامل خود را نشان داده است

6. His insensitivity towards the feelings of others is remarkable.
[ترجمه ترگمان]عدم حساسیت او نسبت به احساسات دیگران قابل توجه است
[ترجمه گوگل]بی حساسیت او نسبت به احساسات دیگران قابل توجه است

7. He seemed to display a certain insensitivity in these cases - an impression enhanced by his somewhat pedantic way of speech.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او عدم حساسیت خاصی را در این موارد نشان می دهد - تاثیری که با شیوه somewhat و pedantic او تقویت می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که در این موارد حساسیت خاصی را نشان می دهد - تصوری که توسط روش شگفت انگیزی از سخنرانی او به وجود آمده است

8. She becomes enraged at his insensitivity.
[ترجمه ترگمان] از توهین هاش عصبانی میشه
[ترجمه گوگل]او با حساسیت او خشمگین می شود

9. The film makers say it shows routine insensitivity to livestock, but experts say they're wrong.
[ترجمه ترگمان]فیلم سازان می گویند که این فیلم عدم حساسیت روتین به دام ها را نشان می دهد، اما متخصصان می گویند که آن ها اشتباه می کنند
[ترجمه گوگل]سازندگان فیلم می گویند آن را نشان می دهد غیر معمول را نسبت به دام، اما کارشناسان می گویند آنها اشتباه است

10. Economic impudence plus political insensitivity combine to make a Kinnockian double whammy that I will vote Tory to avoid, however unenthusiastically.
[ترجمه ترگمان]گستاخی اقتصادی و عدم حساسیت سیاسی با هم ترکیب می شوند تا دو برابر دو برابر دو برابر شود که من به حزب محافظه کار رای می دهم تا از آن اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]ناامیدی اقتصادی به علاوه عدم حساسیت سیاسی، برای ایجاد یک کشته شدن دوتایی کینوکیایی که من به آن رای خواهم داد، برای جلوگیری از آن، با این حال، بدون تردید، ترکیب شده است

11. I was amazed at his sublime insensitivity to other people's feelings.
[ترجمه ترگمان]از توهین بزرگ او به احساسات دیگران متحیر شدم
[ترجمه گوگل]من با حساسیت شگفت انگیز خود به احساسات دیگران شگفت زده شدم

12. This shows the insensitivity of single dose comparisons as a method of estimating relative potency.
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که عدم حساسیت یک اندازه واحد را به عنوان روشی برای برآورد توان نسبی نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده عدم حساسیت مقایسه دوزهای تک به عنوان یک روش تخمین توان نسبی است

13. Jo flinched at the insensitivity of her sister's request.
[ترجمه ترگمان]جو با شنیدن درخواست خواهرش به خود لرزید
[ترجمه گوگل]جی جی در مورد عدم حساسیت درخواست خواهرش فریاد زد

14. But we are being diminished by our destructive insensitivity in ways that cripple our ability to enjoy, grow, create.
[ترجمه ترگمان]اما عدم حساسیت مخرب ما به روش هایی که توانایی ما را برای لذت بردن، رشد، ایجاد و ایجاد می کند، کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]اما ما با نگرانی مخرب ما به نحوی که توانایی ما را برای لذت بردن، رشد، ایجاد ایجاد می کنیم، کاهش می یابد

15. In spite of his brutish insensitivity, Zampano nevertheless cares for her a little.
[ترجمه ترگمان]با وجود این توهین his که به او داده بود، با وجود این، اندکی به او اهمیت می داد
[ترجمه گوگل]زامپانو به رغم بی حساسیت خشن خود، کمی از او مراقبت می کند

پیشنهاد کاربران

عدم حساسیت، عدم پاسخ به احساسات فیزیکی، عدم توجه به احساسات دیگران.

بی توجهی


کلمات دیگر: