کلمه جو
صفحه اصلی

customs officer

انگلیسی به انگلیسی

• government employee that collects taxes on foreign goods

جملات نمونه

1. The customs officer inspected my passport suspiciously.
[ترجمه ترگمان]مامور گمرک passport را با بدگمانی بررسی کرد
[ترجمه گوگل]افسر گمرک مشکوک به پاسپورت من را بررسی کرد

2. Her husband was a customs officer.
[ترجمه ترگمان]شوهرش مامور گمرک بود
[ترجمه گوگل]شوهرش یک افسر گمرک بود

3. The customs officer asked him to empty out the contents of his bag.
[ترجمه ترگمان]مامور گمرک از او خواست محتویات کیفش را خالی کند
[ترجمه گوگل]افسر گمرک از او خواست که محتویات کیف خود را خالی کند

4. A customs officer came round with a dog to sniff out drugs.
[ترجمه ترگمان]یک افسر گمرک با سگی به اطراف آمد تا مواد را بو کند
[ترجمه گوگل]یک افسر گمرک با یک سگ به سراغ مواد مخدر رفت

5. You must present your passport to the customs officer.
[ترجمه ترگمان]شما باید گذرنامه خود را به مامور گمرک معرفی کنید
[ترجمه گوگل]شما باید گذرنامه خود را به افسر گمرکی ارائه کنید

6. The customs officer at the border waved us through.
[ترجمه ترگمان]مامور گمرک در مرز برای ما دست تکان داد
[ترجمه گوگل]افسر گمرک در مرز ما را از طریق ما برد

7. The Customs officer closed the door softly, almost reverently, leaving her and the newcomer alone.
[ترجمه ترگمان]افسر گمرک آهسته در را بست و تقریبا با احترام او و تازه وارد را تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]افسر گمرک به آرامی، تقریبا مهربانانه بسته شد، و او و تازه وارد را تنها گذاشت

8. The customs officer waved them on impatiently.
[ترجمه ترگمان]افسر گمرک با بی صبری آن ها را تکان داد
[ترجمه گوگل]افسر گمرک آنها را با بی حوصلگی تکان داد

9. Killing the customs officer is morally wrong, of course.
[ترجمه ترگمان]کشتن افسر گمرک در نظر اخلاقی نادرست است
[ترجمه گوگل]مسلما کشتن مأمور گمرک از نظر اخلاقی اشتباه است

10. The Customs officer, policeman, and magistrate began to nod, at first uncertain, reluctant, then with growing accord.
[ترجمه ترگمان]افسر گمرک و پاسبان و رئیس کلانتری ابتدا با تردید و تردید سر تکان دادند و سپس با میل بیشتری موافقت کردند
[ترجمه گوگل]افسر گمرک، پلیس و دادگستری ابتدا ناخودآگاه، ناخواسته، و سپس با همکاری در حال رشد شروع به نوازش کردند

11. The popular 48 year-old customs officer from Belfast, was found dead in his hotel room.
[ترجمه ترگمان]یک مامور گمرک ۴۸ ساله اهل بلفاست در اتاق هتلش پیدا شد
[ترجمه گوگل]افسر گمرک 48 ساله از بلفاست، در هتل هتل مرده است

12. Derek Waugh, a Customs officer, tore a tendon in his shoulder play-ing golf in 1990.
[ترجمه ترگمان]درک Waugh، یک مامور گمرک، در سال ۱۹۹۰ یک رگ را در shoulder پاره کرد
[ترجمه گوگل]Derek Waugh، یک افسر گمرکی، در سال 1990 در تیراندازی در تپه ای بازی کرد

13. Is there a problem with the Customs officer?
[ترجمه ترگمان]آیا با رئیس گمرک مشکلی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا وجود دارد با افسر گمرکی؟

14. Customs Officer: How much spirits and tobacco you have board?
[ترجمه ترگمان]افسر گمرک: شما چه قدر spirits و تنباکو دارید؟
[ترجمه گوگل]افسر گمرک: چقدر روحیه و تنباکو دارید؟

15. The customs officer confiscated the smuggled goods.
[ترجمه ترگمان]مامور گمرک کالاهای قاچاق را توقیف کرد
[ترجمه گوگل]افسر گمرک قاچاق کالا را مصادره کرد

پیشنهاد کاربران

افسر گمرک


کلمات دیگر: