کلمه جو
صفحه اصلی

bookcase


معنی : قفسه کتاب
معانی دیگر : قفسه ی کتاب، کمدی که از چند ردیف تاقچه ی کتاب درست شده باشد، جاکتابی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a set of enclosed shelves for books.

• shelves used to store books
a bookcase is a piece of furniture with shelves for books.

مترادف و متضاد

قفسه کتاب (اسم)
bookcase

bookshelf


Synonyms: cabinet, bookrack


جملات نمونه

1. a bookcase
قفسه ی کتاب

2. a bookcase in five sections
قفسه ی کتاب که دارای پنج قسمت است

3. the bookcase was built into the wall
جا کتابی را در داخل دیوار ساخته بودند.

4. a set-in bookcase
جا کتابی جاسازی شده

5. This bookcase is too unstable to hold so many books.
[ترجمه ترگمان]این کتاب خیلی بی ثبات است که این همه کتاب ها را نگه دارد
[ترجمه گوگل]این کتابخانه برای نگهداری بسیاری از کتابها خیلی ناپایدار است

6. I chose a book from the bookcase.
[ترجمه ترگمان] یه کتاب از قفسه کتاب انتخاب کردم
[ترجمه گوگل]من یک کتاب را از جعبه کتاب انتخاب کردم

7. You can't give away Granny's old bookcase - it's a valuable antique.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی کتاب های قدیمی مادربزرگ را به من بدهی - این عتیقه با ارزش است
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید صندوق پستی قدیمی مادر بزرگ را تحویل دهید - این عتیقه ارزشمند است

8. That bookcase wobbles whenever you put anything on it.
[ترجمه ترگمان]اون قفسه تلو تلو می خورد وقتی چیزی روش میذاری
[ترجمه گوگل]این جعبه کتاب هر وقت چیزی را بر روی آن قرار می دهید آویزان می شود

9. That selfish student always appropriates the biggest bookcase and desk.
[ترجمه ترگمان]این دانش آموز خودخواه همیشه بزرگ ترین قفسه کتاب و میز رو می سازه
[ترجمه گوگل]این دانش آموز خودخواه همیشه بزرگترین قفسه کتاب و میز را تسخیر می کند

10. Could you help me move this bookcase over there? You pull and I'll push.
[ترجمه ترگمان]میشه کم کم کنی این قفسه رو ببرم اونجا؟ تو بکش و من هل میدم
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به من کمک کنید که این جعبه کتاب را در آن جا حرکت دهید؟ شما می کشید و من فشار می آورم

11. He ruptured himself lifting a bookcase.
[ترجمه ترگمان] اون داره یه قفسه رو بلند می کنه
[ترجمه گوگل]او خودش را بلند کرد و یک قفسه کتاب را برداشت

12. He bevelled the edges of the bookcase.
[ترجمه ترگمان]لبه های قفسه کتاب را باز کرد
[ترجمه گوگل]او لبه های قفسه کتاب را بریده بود

13. A bookcase screens off part of the room.
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب قسمتی از اتاق را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]یک قسمت از اتاق یک صفحه ی کتابچه بخرید

14. Gil rose and went to his bookcase and took down a volume.
[ترجمه ترگمان]گیل برخاست و به طرف قفسه کتاب رفت و کتاب را برداشت
[ترجمه گوگل]جیل بلند شد و به کتابخانه اش رفت و حجم را گرفت

15. The bookcase fits neatly into the alcove.
[ترجمه ترگمان]قفسه کتاب ها مرتب در خوابگاه جا می گیرد
[ترجمه گوگل]جعبه کتاب به طور منظم به آبی می آید

16. You buy this bookcase in sections and slot them together.
[ترجمه ترگمان]شما این قفسه را در بخش های مختلف خریداری می کنید و آن ها را در کنار هم قرار می دهید
[ترجمه گوگل]این قفسه کتاب را در بخش ها و اسلات آنها را با هم خریداری می کنید

پیشنهاد کاربران

مورد کتاب

کتابخانه

قفسه کتاب

قفسه ی کتاب
( جایی که کوچکتر از کتابخانه است و تفاوت آن با کتابخانه این است که:کتابخانه دور تا دورش را کتاب فرا گرفته است اما قفسه ی کتاب ، یک شیئ است که در آن کتاب میگذارند )

قفسه ی کتاب

bookcase =قفسه کتاب


کلمات دیگر: