1. Can you persuade him to give up his bachelor days and get married?
آیا می توانی او را تشویق کنی که روزهای مجردیش را رها کند و ازدواج نماید؟
2. No one could persuade the captain to leave the sinking ship.
هیچ کس نتوانست ناخدا را متقاعد کند تا کشتی در حال غرق شدن را ترک کند
3. Beth's shriek persuaded Jesse that she was in real danger.
فریاد بث جسی را متقاعد کرد که او در معرض خطر جدی است
4. persuade yourself that you will not fail
به خودت تلقین کن که ناکام نخواهی شد.
5. The fox that had lost its tail would persuade others out of theirs.
[ترجمه ترگمان]روباه که دمش را گم کرده بود بقیه را از آن ها بیرون می کشید
[ترجمه گوگل]روباه که دم خود را از دست داده بود، دیگران را از بین نمی برد
6. I failed in my attempt to persuade her.
[ترجمه موسی] من در تلاش برای متقاعد کردن او شکست خوردم
[ترجمه F.S] من در تلاش برای متقاعد کردن ( مجبور کردن ) ان شکست خوردم ( با شکست مواجه شدم )
[ترجمه ترگمان]سعی کردم او را قانع کنم
[ترجمه گوگل]من تلاش کردم تا او را متقاعد سازم
7. The chairman failed in trying to persuade the committee to share his opinion.
[ترجمه ترگمان]رئیس در تلاش برای متقاعد کردن این کمیته برای به اشتراک گذاشتن نظرات خود ناکام ماند
[ترجمه گوگل]رئیس در تلاش برای متقاعد کردن کمیته برای به اشتراک گذاشتن نظر خود شکست خورده است
8. I tried to persuade him, but with little or no effect.
[ترجمه Helen] من سعی کردم او را متقاعد کنم اما کوچکترین تاثیری هم نداشت
[ترجمه ترگمان]سعی کردم او را متقاعد کنم، اما نه کمی
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را متقاعد کنم، اما با کم و یا هیچ اثر
9. All her wiles were to persuade them to buy the goods.
[ترجمه ترگمان]همه حیله های او می خواستند آن ها را متقاعد کنند که اجناس را بخرند
[ترجمه گوگل]همه او را متقاعد کرد که آنها را برای خرید کالاها متقاعد سازند
10. He couldn't persuade me into accepting his terms.
[ترجمه نسرین] اونتوانست مرا برای پذیرش شرایطش قانع کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست من را قانع کند که شرایط او را قبول کنم
[ترجمه گوگل]او نمی توانست من را به پذیرش شرایطش تحمیل کند
11. I am trying to persuade him to give up the attempt.
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم او را متقاعد کنم که از این اقدام منصرف شود
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم او را متقاعد سازم که تلاش کند
12. He tried to persuade her but failed.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد او را متقاعد کند که شکست خورده است
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را متقاعد کند اما شکست خورد
13. Can you persuade him out of his foolish plans?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید او را از نقشه های احمقانه خود منصرف کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید او را از برنامه های احمقانه او متقاعد کنید؟
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
15. In the sentence 'I tried to persuade him, but he wouldn't come', 'come' is an intransitive verb.
[ترجمه ترگمان]در این جمله سعی کردم او را متقاعد کنم، اما او نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]در جمله 'من سعی کردم او را متقاعد کنم، اما او نمی آمد،' آمده است 'یک فعل غیر قابل انتقال است
16. Try to persuade him to come.
[ترجمه ترگمان]سعی کن او را متقاعد کنی که بیاید
[ترجمه گوگل]سعی کنید او را متقاعد کنید که بیاید
17. It is difficult to persuade the superpowers to disarm.
[ترجمه ترگمان]متقاعد کردن قدرت های ویژه برای خلع سلاح کردن دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که ابرقدرت ها را به خلع سلاح متقاعد سازیم
18. Insurance companies try to persuade them to cover themselves against illness or death.
[ترجمه ترگمان]شرکت های بیمه تلاش می کنند تا آن ها را متقاعد کنند که خود را در برابر بیماری یا مرگ پنهان کنند
[ترجمه گوگل]شرکت های بیمه تلاش می کنند تا آنها را متقاعد کنند که خود را در برابر بیماری یا مرگ پوشش دهند