1. Most often we procrastinate when faced with something we do not want to do.
[ترجمه A.A] اغلب وقتی ما با چیزی مواجه میشیم که نمی خواهیم انجامش بدیم پشت گوش میاندازیم
[ترجمه مصطفی امیرجانی] اغلب اوقات وقتی با چیزی که تمایل به انجامش نداریم موجه میشویم، طفره می رویم.
[ترجمه ترگمان]اغلب ما زمانی را به تعویق می اندازیم که با چیزی مواجه می شویم که نمی خواهیم انجام دهیم
[ترجمه گوگل]اغلب ما زمانی که مواجه با چیزی است که ما نمیخواهیم انجامش دهیم
2. He procrastinate until it is too late to do anything at all.
[ترجمه A.A] او برای هر چیزی که باید انجام بده امروز و فردا میکنه تا خیلی دیر بشه
[ترجمه ترگمان]او تا زمانی که دیگر برای انجام کاری دیر نشده است، به تعویق می افتد
[ترجمه گوگل]او تعویق می شود تا اینکه خیلی دیر شود تا همه چیز را انجام دهد
3. While the inclination to procrastinate is common, one must fully consider the detrimental impact of unnecessary delays.
[ترجمه ترگمان]در حالی که تمایل به تعویق اندازی مشترک است، شخص باید به طور کامل اثرات مضر تاخیرات غیر ضروری را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]در حالی که تمایل به تعویق زدن معمول است، باید به طور کامل تاثیرات مخرب تداوم های غیر ضروری را در نظر گرفت
4. People often procrastinate when it comes to paperwork.
[ترجمه ترگمان]افراد معمولا این کار را به تعویق می اندازند که کار اداری انجام شود
[ترجمه گوگل]وقتی که به کارهای کاغذی می آید، مردم اغلب به تعویق می افتند
5. Procrastination is stealing time - those who procrastinate always do not have enough time. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]به تعویق انداختن زمان دزدی است - کسانی که کار خود را به تعویق می اندازند به اندازه کافی وقت ندارند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]تداوم زمان سرقت است - کسانی که مجازات می کنند همیشه زمان کافی ندارند دکتر T P Chia
6. Accordingly, we had to procrastinate, as we had done over the Supreme Soviet Deputies' visit to Britain.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، ما باید آن را به تعویق بیاندازیم، همان گونه که ما در طی بازدید نمایندگان شورای عالی شوروی از بریتانیا انجام دادیم
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، ما مجبور شدیم که از طریق دیدار نمایندگان شورای عالی شورا به بریتانیا، مجبور شویم
7. Procrastinate now, don't put it off. Ellen Degeneres
[ترجمه ترگمان]بس کن دیگه، ولش نکن الن Degeneres!
[ترجمه گوگل]حالا تخفیف بدهید، آن را خاموش نکنید الن دیگنرز
8. Potential career changers tend to procrastinate.
[ترجمه ترگمان]مبادله کنندگان حرفه ای به تعویق اندازی هستند
[ترجمه گوگل]تعویض های حرفه ای بالقوه تمایل به تعویق انداختن دارند
9. Procrastination is the fear of success. People procrastinate because they are afraid of the success that they know will result if they move ahead now. Because success is heavy, carries a responsibility with it, it is much easier to procrastinate and live on the 'someday I'll' philosophy. Denis Waitley
[ترجمه ترگمان]به تعویق اندازی ترس از موفقیت است افراد خود را به تعویق می اندازند زیرا از موفقیتی که می دانند در صورتی که پیش از این حرکت کنند، به تعویق خواهند افتاد از آنجا که موفقیت سنگین است، مسئولیت آن را به عهده دارد، به تعویق انداختن و زندگی کردن بر روی روزی که من فلسفه خواهم کرد، بسیار آسان تر است دنیس Waitley
[ترجمه گوگل]تداوم ترس از موفقیت است مردم از این که از موفقیت هایی که می دانند می ترسند، در صورتی که اکنون در حال پیشرفت هستند، عقبنشینی کنند از آنجا که موفقیت سنگین است، مسئولیت آن را بر عهده دارد، و بسیار ساده تر است که در فلسفه �هر روز من� تعطیل شود و زندگی کند دنیس وایتلی
10. Establish mechanism of lead plane salesroom, drainage salesroom, procrastinate inside fittings salesroom, rubber products salesroom.
[ترجمه ترگمان]تثبیت مکانیزم هدایت هواپیما، تخلیه فاضلاب، به تعویق اندازی در اتصالات salesroom، محصولات لاستیکی salesroom
[ترجمه گوگل]ایجاد مکانیزم فروش اجاره هواپیمای سرنشین، فروش دفع زهکشی، تعویض در داخل اتصالات فروشگاه، فروش محصولات لاستیکی
11. They are trying to procrastinate to wait for reinforcements approach.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا به تعویق بیاندازند تا منتظر رسیدن نیروهای کمکی باشند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای تعویق انداختن انتظار برای تقویت رویکرد هستند
12. Don't procrastinate until the day before a deadline.
[ترجمه ترگمان]کار خود را تا روز قبل از موعد به تعویق نیندازید
[ترجمه گوگل]تا روز قبل از یک مهلت تاخیر نکنید
13. To procrastinate, I fell in with the spirit of the occasion.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، من با روح این موقعیت سقوط کردم
[ترجمه گوگل]به تعویق انداختن، من با روح مناسبت افتادم
14. Why do you always procrastinate! You'll never get anything done that way!
[ترجمه ترگمان]چرا همیشه این کار رو می کنی؟ تو هیچ وقت چنین کاری نمی کنی!
[ترجمه گوگل]چرا همیشه شما را متوقف می کند هرگز این کار را انجام نخواهید داد!