کلمه جو
صفحه اصلی

predictor


معنی : طالع بین، پیشگو، پیشگویی کننده
معانی دیگر : پیشگویی کننده

انگلیسی به فارسی

پیشگویی کننده


پیشگو، پیشگویی کننده، طالع بین


انگلیسی به انگلیسی

• prophet, forecaster, foreteller; seer, soothsayer, one who predicts the future

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پیشگو، پیش بین

مترادف و متضاد

طالع بین (اسم)
astrologer, soothsayer, forecaster, foreteller, predictor, fortune-teller

پیشگو (اسم)
foreteller, predictor, prognosticator

پیشگویی کننده (اسم)
predictor, prophesier

جملات نمونه

1. High blood pressure is a strong predictor of heart attacks.
[ترجمه ترگمان]فشار خون بالا یک پیش بینی کننده قوی از حملات قلبی است
[ترجمه گوگل]فشار خون بالا پیش بینی کننده قلب حملات قلبی است

2. Cholesterol level is not a strong predictor of heart disease in women.
[ترجمه ترگمان]کلسترول، یک پیش بینی کننده قوی برای بیماری های قلبی در زنان نیست
[ترجمه گوگل]سطح کلسترول پیشآگهی قوی بیماریهای قلبی در زنان نیست

3. Opinion polls are an unreliable predictor of election outcomes.
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ها یک پیش بینی کننده غیرقابل اعتماد نتایج انتخابات هستند
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها یک پیش بینی غیرقابل اعتماد از نتایج انتخابات هستند

4. Weather predictor systems based on neural networks also key off a large volume of past data to forecast future conditions.
[ترجمه ترگمان]سیستم های پیش بینی کننده آب وهوا براساس شبکه های عصبی همچنین از حجم زیادی از داده های گذشته برای پیش بینی شرایط آینده استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]سیستم های پیش بینی هوا بر اساس شبکه های عصبی نیز حجم زیادی از داده های گذشته را برای پیش بینی شرایط آینده انتخاب می کنند

5. As Oliver James pointed out, the most significant predictor of being violent is simply being a man.
[ترجمه ترگمان]همانطور که الیور جیمز اشاره کرد، مهم ترین پیش بینی کننده بودن خشونت بودن صرفا یک مرد بودن است
[ترجمه گوگل]همانطور که اولیور جیمز اشاره کرد، مهمترین پیش بینی کننده خشونت، به سادگی یک مرد است

6. More recently, intelligence as a predictor has been replaced by the variety of cognitive processes available to an individual.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، هوش به عنوان یک پیش بینی کننده توسط انواع فرآیندهای شناختی موجود در یک فرد جایگزین شده است
[ترجمه گوگل]اخیرا، هوش به عنوان یک پیش بینی کننده با انواع فرایندهای شناختی موجود در یک فرد جایگزین شده است

7. None the less, class remained the most important predictor of how an elector might vote.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از افراد کم تر، مهم ترین پیش بینی کننده نحوه رای elector باقی ماندند
[ترجمه گوگل]با این حال، طبقه همچنان مهمترین پیش بینی کننده ی این موضوع بود که چگونه رای دهندگان ممکن است رای دهند

8. The best predictor of future performance is past performance.
[ترجمه ترگمان]بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده عملکرد گذشته است
[ترجمه گوگل]بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده، عملکرد گذشته است

9. The past figure is useful as a predictor of the future ones.
[ترجمه ترگمان]شکل گذشته به عنوان یک پیش بینی کننده در آینده مفید است
[ترجمه گوگل]رقم گذشته به عنوان یک پیش بینی کننده از آینده مفید است

10. Comorbidity emerged as the best predictor of 2-year survival.
[ترجمه ترگمان]Comorbidity به عنوان بهترین پیش بینی کننده بقای ۲ ساله ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]همبستگی به عنوان بهترین پیش بینی کننده بقای دو ساله به نظر می رسد

11. It remained a significant predictor when adjusted for clinical, demographic, Holter data and ejection fraction.
[ترجمه ترگمان]زمانی که برای داده های بالینی، جمعیتی، Holter و ejection تنظیم شد، یک پیش بینی کننده مهم باقی می ماند
[ترجمه گوگل]هنگامی که برای داده های بالینی، جمعیت شناختی، هولتر و کسر تخلیه تنظیم می شود، پیش بینی کننده قابل توجهی باقی می ماند

12. Bookto-bill has recently become an imperfect predictor of semiconductor industry sales and shipments.
[ترجمه ترگمان]این لایحه اخیرا به یک پیش بینی کننده ناقص فروش و محموله های صنعت نیمه هادی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]Bookto-bill اخیرا تبدیل به یک پیش بینی کننده ناقص فروش و حمل و نقل صنایع نیمه هادی است

13. H pylori infection was a strong predictor of ulcer recurrences.
[ترجمه ترگمان]عفونت H pylori یک پیش بینی کننده قوی از recurrences ulcer بود
[ترجمه گوگل]عفونت هپیلویری پیشگویی شدید از عود زخم بود

14. Thinness at birth is a particularly strong predictor of death before 65 years of age.
[ترجمه ترگمان]Thinness در هنگام تولد یک پیش بینی کننده قوی از مرگ قبل از ۶۵ سال سن است
[ترجمه گوگل]ضعف در هنگام تولد، پیش بینی کننده مرگ و میر قبل از 65 سالگی است

15. Hiatal hernia was the only statistically significant predictor of oesophageal mucosal status.
[ترجمه ترگمان]فتق فتق فتق به لحاظ آماری تنها پیش بینی کننده مهم وضعیت oesophageal بود
[ترجمه گوگل]فتق هیاتال تنها پیش بینی کننده آماری قابل توجهی از وضعیت مخاطی دستگاه گوارش بود

پیشنهاد کاربران

پیشگوگر . ( توی مباحث کنترل بهینه و کنترل بعد از موضواعات که راجع به کالمن فیلتر مطرح میشود با predictor روبرو هستیم که مفهومه پیشگوگری *پیشگوگر* را می رساند.

نشانه ای که معلوم می سازد

the best predictor of weather we are happy or not is our social relationships.
یکی از نشانه هایی که معلوم می سازد آیا ما مردم شادی هستیم یا نه، روابط اجتماعی ماست.

عوامل پیش بینی کننده، پیش بینی کننده ها

برداشت آزاد

پیش بین
پیشبین

نویدبخش

تعیین کننده

پیش بینی کننده

پیشگو، پیش بین، عامل پیش بینی کننده


کلمات دیگر: