کلمه جو
صفحه اصلی

characteristically

انگلیسی به فارسی

به طور مشخص


انگلیسی به انگلیسی

• in a characteristic manner, typically

جملات نمونه

1. MacTavish was characteristically forthright in his reply.
[ترجمه ترگمان]MacTavish طبق معمول در جواب او به عمل آمد
[ترجمه گوگل]MacTavish به طور مشخصی در پاسخ خود درست بود

2. She gave a characteristically skilful performance.
[ترجمه ترگمان]او به نحو ماهرانه یک عملکرد عالی اجرا کرد
[ترجمه گوگل]او عملکردی ممتازی را به نمایش گذاشت

3. He replied in characteristically robust style.
[ترجمه ترگمان]با همان روش محکم و محکم جواب داد:
[ترجمه گوگل]او به سبک شخصیتی قوی پاسخ داد

4. They received a characteristically brusque reply from him.
[ترجمه ترگمان]یک جواب تند و صریح از جانب او دریافت کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک پاسخ مشخص و واضح از او دریافت کردند

5. Characteristically she took the joke very well.
[ترجمه ترگمان]پس اون جوک را خیلی خوب گرفت
[ترجمه گوگل]به طور مشخص او خیلی شوخی می کرد

6. Characteristically, the patriarchy thesis generates a revolutionary ideology rather than a fatalistic acceptance of determinism and relativism.
[ترجمه ترگمان]فلسفه پدرسالاری به جای پذیرش نهایی جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]به طور مشخص، تزکیه پدرسالارانه یک ایدئولوژی انقلابی را به جای پذیرش فتنه گرانه جبرگرایی و نسبیت گرایی ایجاد می کند

7. Characteristically, Scargill is not returning the compliment and is not planning to co-operate with the alliance.
[ترجمه ترگمان]Characteristically، Scargill، این تعارف را تکرار نمی کند و قصد ندارد با این اتحاد هم کاری کند
[ترجمه گوگل]به طور مشخص، Scargill این تعریف را نمیدهد و قصد ندارد با اتحاد همکاری کند

8. Characteristically the skin is dry and hot with no sweat.
[ترجمه ترگمان]پوستش خشک و داغ است و عرق نمی کند
[ترجمه گوگل]به طور مشخص پوست خشک و گرم بدون عرق است

9. One-Sided Headache Cluster and migraine headaches are characteristically unilateral.
[ترجمه ترگمان]سردرد Sided و سردردهای میگرن به طور خاص یک جانبه هستند
[ترجمه گوگل]سردرد یک طرفه و سردرد میگرنی عمدتا یک طرفه است

10. Characteristically, Alvin rarely wrote about finances, concentrating instead on touring conditions, reviews and his many plans for the company.
[ترجمه ترگمان]Characteristically، آلوین که به ندرت درباره امور مالی می نوشت، به جای آن که به مرور شرایط، مرور و برنامه های متعدد او برای شرکت تمرکز کند، تمرکز کرده بود
[ترجمه گوگل]به طور مشخص، آلوین به ندرت در مورد امور مالی نوشت، و به جای آن به شرایط توریستی، بررسی ها و طرح های بسیاری برای این شرکت تمرکز کرد

11. Characteristically, he does not cite any source for this assertion.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او هیچ منبعی برای این ادعا ذکر نکرد
[ترجمه گوگل]به طور مشخص، او هیچ منبعی برای این ادعا نمی گوید

12. Angelfishes are characteristically hardy in the home aquarium.
[ترجمه ترگمان]Angelfishes، طبق معمول در آکواریوم خانگی مقاوم هستند
[ترجمه گوگل]Angelfishes در آکواریوم خانه به طور مشخصی مقاوم است

13. Characteristically linear in design and dominated by rhythmic movement, it conjures a world beyond time.
[ترجمه ترگمان]Characteristically خطی در طراحی و تسلط بر حرکات موزون، دنیایی فراتر از زمان را در ذهن تداعی می کند
[ترجمه گوگل]به طور مشخص خطی در طراحی و تحت تأثیر حرکت ریتمیک، جهان را به فراتر از زمان جلب می کند

14. Treaties, like any other form of agreement, characteristically incorporate both rights and duties as part of an interlocking bargain.
[ترجمه ترگمان]معاهدات، مانند هر نوع دیگر از قراردادها، هم حقوق و هم وظایف را به عنوان بخشی از یک معامله به هم پیوسته قرار می دهند
[ترجمه گوگل]معاهدات، مانند هر گونه توافقنامه دیگر، هر دو حقوق و وظایف را به عنوان بخشی از معامله متصل می کنند

15. Characteristically he was suffering from a hangover, she from morning-sickness.
[ترجمه ترگمان]به بیت از خماری رنج می برد و از صبح روز به روز دچار بیماری می شد
[ترجمه گوگل]به طور مشخص او از یک خماری رنج می برد، او از بیماری صبحگاهی است

پیشنهاد کاربران

مشخصا

اساسا

typically

مشخصه، منحصر بفرد


کلمات دیگر: