خرید و فروش سهام یک شرکت و غیره توسط کارمندان رازدار آن (که معمولا غیرقانونی است)
insider trading
خرید و فروش سهام یک شرکت و غیره توسط کارمندان رازدار آن (که معمولا غیرقانونی است)
انگلیسی به فارسی
خرید و فروش سهام یک شرکت و غیره توسط کارمندان رازدار آن (که بهطور معمول غیرقانونی است)
تجارت خودی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the often illegal buying or selling of company stock based on information that is not made public.
• illegal stock and securities trading amongst people who have access to private information about a company's financial status
مترادف و متضاد
trading of stocks by a company insider
Synonyms: cabal, insider dealing, rigged market
جملات نمونه
1. As the problem of insider trading increased it became increasingly evident that s. 16 was insufficient.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مشکل تجارت داخلی افزایش یافت، به طور فزاینده ای مشهود بود ۱۶ کافی نبود
[ترجمه گوگل]به عنوان مشکل افزایش تجارت خودی افزایش یافت و به طور فزاینده ای آشکار شد 16 کافی نبود
[ترجمه گوگل]به عنوان مشکل افزایش تجارت خودی افزایش یافت و به طور فزاینده ای آشکار شد 16 کافی نبود
2. With respect to insider trading in particular, the necessity for appropriate supervision to prevent violations is evident in view of the special opportunities in this area.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تجارت داخلی به طور خاص، ضرورت نظارت مناسب برای جلوگیری از نقض در دیدگاه موقعیت های خاص در این حوزه مشهود است
[ترجمه گوگل]با توجه به تجارب داخلی خود، ضرورت نظارت مناسب برای جلوگیری از نقض، با توجه به فرصت های ویژه در این زمینه آشکار می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به تجارب داخلی خود، ضرورت نظارت مناسب برای جلوگیری از نقض، با توجه به فرصت های ویژه در این زمینه آشکار می شود
3. Milken faced ninety-eight counts of securities violations including insider trading.
[ترجمه ترگمان]Milken با نود و هشت فقره نقض ضمانت شده از جمله تجارت داخلی مواجه شد
[ترجمه گوگل]Milken با نود و هشت شمار نقض های اوراق بهادار از جمله تجارت داخلی مواجه شد
[ترجمه گوگل]Milken با نود و هشت شمار نقض های اوراق بهادار از جمله تجارت داخلی مواجه شد
4. The measures included increased fines for insider trading.
[ترجمه ترگمان]این تدابیر شامل افزایش جریمه برای معاملات داخلی می شوند
[ترجمه گوگل]این اقدامات شامل افزایش جریمه برای تجارت داخلی شد
[ترجمه گوگل]این اقدامات شامل افزایش جریمه برای تجارت داخلی شد
5. Second judge throws out allegations of insider trading.
[ترجمه ترگمان]قاضی دوم اتهامات مربوط به معاملات داخلی را رد می کند
[ترجمه گوگل]قاضی دوم اتهامات مربوط به تجارت داخلی را رد می کند
[ترجمه گوگل]قاضی دوم اتهامات مربوط به تجارت داخلی را رد می کند
6. This was insider trading at its most respectable.
[ترجمه ترگمان]این یک معامله داخلی بود که در اصل بسیار محترم و قابل احترام بود
[ترجمه گوگل]این تجارت خودی بود که در آن قابل احترام ترین بود
[ترجمه گوگل]این تجارت خودی بود که در آن قابل احترام ترین بود
7. Insider trading may also lead to a significant loss of confidence in the Stock Exchange, particularly amongst small investors.
[ترجمه ترگمان]معاملات داخلی نیز ممکن است منجر به از دست دادن اعتماد به نفس در بورس سهام، به ویژه در میان سرمایه گذاران کوچک شود
[ترجمه گوگل]تجارت خودی ممکن است منجر به از دست دادن اعتماد به نفس در بورس اوراق بهادار شود، به ویژه در میان سرمایه گذاران کوچک
[ترجمه گوگل]تجارت خودی ممکن است منجر به از دست دادن اعتماد به نفس در بورس اوراق بهادار شود، به ویژه در میان سرمایه گذاران کوچک
8. Ascertaining insider trading legally and definitely is a precondition to this aim.
[ترجمه ترگمان]ascertaining تجارت داخلی به طور قانونی و قطعا پیش شرط این هدف است
[ترجمه گوگل]درک درستی از تجارت خودی به طور قانونی و قطعا یک پیش شرط برای این هدف است
[ترجمه گوگل]درک درستی از تجارت خودی به طور قانونی و قطعا یک پیش شرط برای این هدف است
9. Rebuilding of the civil liability system of security insider trading in China, an important component of the entire security civil liability system, is very complicated and challengeable.
[ترجمه ترگمان]بازسازی سیستم مسئولیت مدنی تجارت داخلی داخلی در چین، جز مهمی از کل سیستم مسئولیت مدنی، بسیار پیچیده و پیچیده است
[ترجمه گوگل]بازسازی سیستم مسئولیت مدنی از تجارت داخلی در چین، جزء مهمی از کل سیستم مسئولیت مدنی امنیت، بسیار پیچیده و قابل تحسین است
[ترجمه گوگل]بازسازی سیستم مسئولیت مدنی از تجارت داخلی در چین، جزء مهمی از کل سیستم مسئولیت مدنی امنیت، بسیار پیچیده و قابل تحسین است
10. Insider trading raised the average price and price volatility.
[ترجمه ترگمان]تجارت داخلی میانگین قیمت و نوسانات قیمت را افزایش داد
[ترجمه گوگل]تجارت خودی باعث افزایش قیمت و نوسان قیمت شد
[ترجمه گوگل]تجارت خودی باعث افزایش قیمت و نوسان قیمت شد
11. The fundamental principle of regulating insider trading is that insider trading erodes the fiduciary relationship that lies at the heart of our business organizations.
[ترجمه ترگمان]اصل بنیادین تنظیم معاملات داخلی این است که معاملات داخلی از رابطه fiduciary ای که در قلب سازمان های تجاری ما قرار دارد، می کاهد
[ترجمه گوگل]اصل اساسی تنظیم تجارت خودی این است که تجارت خودی، روابط فدایی را که در قلب سازمان های کسب و کار ما قرار دارد، تحریف می کند
[ترجمه گوگل]اصل اساسی تنظیم تجارت خودی این است که تجارت خودی، روابط فدایی را که در قلب سازمان های کسب و کار ما قرار دارد، تحریف می کند
12. The insider trading undermined investors'confidence in the stock market.
[ترجمه ترگمان]معاملات داخلی اعتماد سرمایه گذاران را در بازار سهام تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]معاملات داخلی سبب تضعیف اعتماد سرمایه گذاران در بازار سهام شد
[ترجمه گوگل]معاملات داخلی سبب تضعیف اعتماد سرمایه گذاران در بازار سهام شد
13. The harm from insider trading is the interference with the disclosure of corporate information.
[ترجمه ترگمان]آسیب ناشی از معاملات داخلی دخالت در افشای اطلاعات شرکت است
[ترجمه گوگل]آسیب از تجارت خودی، دخالت در افشای اطلاعات شرکت است
[ترجمه گوگل]آسیب از تجارت خودی، دخالت در افشای اطلاعات شرکت است
14. In addition to violating Company policy, Insider Trading and Tipping are illegal.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر نقض سیاست شرکت، تجارت داخلی و انعام دادن غیرقانونی هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر نقض خط مشی شرکت، بازرگانی و فروش غیرضروری غیرقانونی است
[ترجمه گوگل]علاوه بر نقض خط مشی شرکت، بازرگانی و فروش غیرضروری غیرقانونی است
پیشنهاد کاربران
معاملات نهانی
معاملات سهام ( یا دارایی های مالی ) بر پایه اطلاعات نهانی
Roberts will stand trial next week for insider trading
محاکمه شدن بخاطر معاملات اینجوری
محاکمه شدن بخاطر معاملات اینجوری
معاملات غیرقانونی و نهانی
کلمات دیگر: