کلمه جو
صفحه اصلی

come out with


1- افشا کردن، آشکار کردن 2- گفتن، اعلام کردن 3- ( برای فروش یا بازرسی و غیره) ارائه کردن

انگلیسی به فارسی

آماده کردن چیزی برای تولید یا انتشار


حرفی غیرمنتظره را در ملأ عام زدن


انگلیسی به انگلیسی

• admit, confess; publicize, advertise; put into words (e.g., "she always manages to come out with the truth")

مترادف و متضاد

say something publicly and unexpectedly, disclose information


Synonyms: acknowledge, bring out, chime in, come clean, declare, deliver, divulge, lay open, own, own up, say, state, tell, throw out, utter


Antonyms: hide, secret


make something available to be produced or published


جملات نمونه

1. If you're stuck for something to do tonight, come out with us.
[ترجمه ترگمان]اگر امشب کاری برای انجام دادن داری، با ما بیا بیرون
[ترجمه گوگل]اگر برای چیزی که برای امشب انجام می شود گیر کرده باشید، با ما بیرون بیایید

2. First she agreed to come out with me, then she stood me up.
[ترجمه ترگمان]اول قبول کرد که با من بیاد بیرون و بعد من رو بلند کرد
[ترجمه گوگل]اول او موافقت کرد که با من بیرون بیاید، سپس او مرا ایستاد

3. We're going to come out with a new dictionary next month.
[ترجمه ترگمان]ماه آینده یک فرهنگ لغت جدید خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم با یک فرهنگ لغت جدید در ماه آینده عرضه کنیم

4. People would go into the store and come out with their arms full.
[ترجمه فرشید صباغ] مردم به فروشگاه می رفتند و با دستان پر بیرون می آمدند.
[ترجمه ترگمان]مردم وارد مغازه می شدند و با arms بیرون می آمدند
[ترجمه گوگل]مردم به فروشگاه می روند و با دستان خود باز می گردند

5. We've got the place surrounded. Come out with your hands up.
[ترجمه ترگمان]اینجا را محاصره کرده ایم دستاتو ببر بالا
[ترجمه گوگل]ما محل احاطه داریم با دستان خود بیرون بیایید

6. But nobody has sufficient sand to come out with the only question you know they have in mind.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ کس سند کافی برای بیرون آمدن ندارد، تنها سوالی که شما از آن اطلاع دارید
[ترجمه گوگل]اما هیچ کس شن و ماسه کافی برای بیرون آمدن از تنها سوال شما می دانید که آنها در ذهن داشته باشند

7. Dad would come out with a word like that sometimes, as though he were still a teenager in some earlier era.
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات پدر با یک کلمه مثل این می آمد، انگار که هنوز یک نوجوان بود
[ترجمه گوگل]پدر با یک کلمه مثل آن گاهی می گوید، مثل اینکه او در بعضی از دوران های قبلی هنوز یک نوجوان بود

8. I think I could come out with something very different in terms of marketing.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم می توانم با چیزی بسیار متفاوت از بازاریابی بیرون بیایم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم می توانم چیزی را در مورد بازاریابی بسیار متفاوت ببینم

9. Guys are just scared to come out with their real feelings like they did the first part.
[ترجمه ترگمان]پسرا فقط از این می ترسند که احساس واقعی خودشون رو به هم بزنن
[ترجمه گوگل]بچه ها فقط می ترسند که احساسات واقعی خود را بیابند، مثل اینکه بخش اول را انجام دادند

10. Come out with your hands up!
[ترجمه ترگمان]! با دستات بیا بیرون
[ترجمه گوگل]با دستان خود بیرون بیایید

11. How did you come out with that La Crosse man you were telling me about? "
[ترجمه ترگمان]تو با اون مردی که داشتی در موردش با من حرف می زدی چطوری اومدی بیرون؟ \" \" \"
[ترجمه گوگل]چگونه با لس کروز مردی که به من گفته بودید بیرون آمدید؟ '

12. That cell phone company is going to come out with a new smart phone.
[ترجمه ترگمان] اون شرکت تلفن همراه با یه موبایل جدید بیرون میاد
[ترجمه گوگل]این شرکت تلفن همراه با تلفن هوشمند جدیدی عرضه خواهد شد

13. Please come out with your tentative ideas at the meeting.
[ترجمه ترگمان]لطفا با ایده های tentative در جلسه بیرون بیایید
[ترجمه گوگل]لطفا در جلسه ای با ایده های پیشین خود بیاندیشید

14. I can't come out with you till pay day because I haven't a red cent.
[ترجمه ترگمان]من تا امروز نمی توانم با تو بیرون بیایم، چون حتی یک سنت سرخ هم ندارم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با شما بجنگم تا روزی را پرداخت کنم چون من یک قرص نداشتم

پیشنهاد کاربران

To say s. th unexpectedly or unusual

publish
produce

ارائه کردن
تولید کردن
افشا کردن
عرضه کردن

Say sth suddenly, usually sth that surprises or
shocks peaple

come out with it
راستشو بگو

⚫come out with something

​[no passive]
✔️to say something, especially something surprising or rude
. E. g
1 ) He came out with a stream of abuse
2 ) She sometimes comes out with the most extraordinary remarks

⁦✔️⁩ به عرصه آوردن، عرضه کردن
In 1999, Samsung "came out with" a revolutionary phone of their own. It combined the feature of a cell phone with a MP3 player

معامله ایی رو جوش دادن - کاری رو جفت و جور کردن


کلمات دیگر: