کلمه جو
صفحه اصلی

privileged


معنی : ممتاز، خاص، امتیاز دار، دارای امتیاز یا حق ویژه
معانی دیگر : برخوردار از امتیاز یا فرداد (رجوع شود به: privilege)، مصون

انگلیسی به فارسی

امتیاز دار، دارای امتیاز یا حق ویژه، مصون


ممتاز، خاص، امتیاز دار، دارای امتیاز یا حق ویژه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: being a member of a group or class that has privileges; having privileges.
مترادف: favored
متضاد: disadvantaged, underprivileged
مشابه: exclusive, special

- These privileged students received a better education.
[ترجمه ترگمان] این دانشجویان ممتاز تحصیلات بهتری را دریافت کردند
[ترجمه گوگل] این دانش آموزان برجسته آموزش عالی دریافت کردند

(2) تعریف: restricted to a select or authorized individual, group, or class of people.
متضاد: public
مشابه: classified, confidential, exclusive, inside, limited, private, restricted, secret, top-secret

- The private club has privileged membership.
[ترجمه ترگمان] این باشگاه خصوصی دارای حق عضویت ممتاز می باشد
[ترجمه گوگل] باشگاه خصوصی دارای عضویت ممتاز است
- She has privileged access to the company's records.
[ترجمه ترگمان] اون به سوابق شرکت دسترسی داره
[ترجمه گوگل] او دسترسی مهمی به سوابق شرکت دارد
- Aristocrats enjoyed a privileged way of life.
[ترجمه ترگمان] Aristocrats از یک روش ممتاز زندگی لذت می برد
[ترجمه گوگل] ارسطو از یک شیوه زندگی مطلوب برخوردار بود

(3) تعریف: legally protected against disclosure in court or against charges of slander or libel, as is confidential communication to one's attorney.
متضاد: public
مشابه: confidential, off the record, private

- That is privileged information and will not be disclosed.
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات ممتاز است و فاش نخواهد شد
[ترجمه گوگل] این اطلاعات مهمی است و افشا نخواهد شد

• enjoying special rights not enjoyed by others; belonging to a group that enjoys special benefits or advantages, favored; confidential, restricted to a limited number of persons
someone who is privileged has an advantage or opportunity that most other people do not have.

مترادف و متضاد

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

خاص (صفت)
own, private, noble, specific, characteristic, privileged, elect, select, special, particular, peculiar, gently born

امتیاز دار (صفت)
privileged

دارای امتیاز یا حق ویژه (صفت)
privileged

favored, elite


Synonyms: advantaged, entitled, honored, indulged, powerful, ruling, special


Antonyms: disadvantageous, poor, underprivileged


allowed, exempt


Synonyms: authorized, chartered, eligible, empowered, entitled, excused, franchised, free, furnished, granted, immune, kosher, legit, licensed, okay, okayed, palatine, qualified, sanctioned, special, vested


Antonyms: prevented, unexempt


confidential, secret


Synonyms: exceptional, for eyes only, inside, not for publication, off the record, on the QT, privy, special, top secret, under one’s hat


Antonyms: known, open, public


جملات نمونه

1. the privileged classes of each society
طبقات ممتاز هر اجتماع

2. some specially privileged institutions
برخی از موسسات دارای امتیازات ویژه

3. It is unjust that a privileged few should continue to accumulate wealth.
[ترجمه ترگمان]ناعادلانه است که تعداد افراد ممتاز باید به جمع کردن ثروت ادامه دهند
[ترجمه گوگل]این بی عدالتی است که چندین ممتاز باید به ثمر برسانند

4. Students from a privileged background have an advantage at university.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از یک پس زمینه ممتاز دارای یک مزیت در دانشگاه هستند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان از یک پس زمینه ویژه دارای مزیت در دانشگاه هستند

5. Discussions between a lawyer and client are privileged communications.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بین یک وکیل و موکل، ارتباطات ممتاز هستند
[ترجمه گوگل]بحث و گفتگو بین وکیل و مشتری ارتباطات مهمی است

6. I consider myself highly privileged to have this opportunity.
[ترجمه ترگمان]به نظر من این فرصت رو دارم که این فرصت رو داشته باشم
[ترجمه گوگل]من خودم را برای این فرصت از دست داده ام

7. We are very privileged to have Senator Dobbs with us this evening.
[ترجمه ترگمان]ما خیلی امتیاز داریم که سناتور دابز رو امشب با خودمون داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما بسیار ممتاز هستیم که سناتور دوبس را با ما همراه کنیم

8. I was privileged to lead the team.
[ترجمه ترگمان] می خواستم تیم رو رهبری کنم
[ترجمه گوگل]من منجر به رهبری تیم شدم

9. How can anyone so privileged have any understanding of the common man?
[ترجمه ترگمان]چگونه ممکن است کسی چنین برتری داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]چطور میتوان هر کسی را که از این ویژگی برخوردار است، درک درستی از مرد عادی داشته باشد؟

10. We felt privileged to be the first group of Western visitors to enter the historic palace, resonant with past conflicts.
[ترجمه ترگمان]ما احساس افتخار می کردیم که اولین گروهی از بازدید کنندگان غربی باشیم که وارد کاخ تاریخی، تشدید با نزاع های گذشته شدند
[ترجمه گوگل]ما احساس کردیم که نخستین گروه از بازدید کنندگان غربی برای ورود به کاخ تاریخی است که با درگیری های گذشته تضاد دارد

11. She came from a financially privileged background.
[ترجمه ترگمان]او از یک پس زمینه دارای امتیاز مالی آمده است
[ترجمه گوگل]او از یک زمینه مالی ممتاز آمد

12. We are privileged tonight to have as our distinguished guest Chairman of the Committee of Foreign Affairs.
[ترجمه ترگمان]ما امشب به عنوان رئیس مهمان برجسته کمیته امور خارجه ممتاز هستیم
[ترجمه گوگل]امشب امیدواریم که مهمان برجسته مهمان کمیته امور خارجی باشد

13. Kylie feels fortunate to be in such a privileged position because of her successful TV career.
[ترجمه ترگمان]کایلی احساس خوش شانسی می کند که به خاطر حرفه بازیگری موفق اش در چنین جایگاه ممتازی قرار دارد
[ترجمه گوگل]کایلی خوش شانس است که به خاطر موفقیت حرفه ای تلویزیونی او در موقعیتی عالی قرار گیرد

14. Those in authority were in a privileged position.
[ترجمه ترگمان]ان هایی که در قدرت بودند در جایگاه ممتازی قرار داشتند
[ترجمه گوگل]کسانی که در قدرت بودند، در یک موقعیت ممتاز قرار داشتند

پیشنهاد کاربران

دارای حق تقدم

نازپرورده
ژن خوب!

مرفه

مصون ، ایمن، دارای حق مصونیت

[رایانه] مجوزخواه، ارجح امنیتی

برخوردار

طبقه خاص،

برگزیده
دارای رجحان
مرجح
برتر


کلمات دیگر: