کلمه جو
صفحه اصلی

alluring


فریبا، جذاب، گیرا، هوس انگیز، اغواکننده، فریبنده، تطمیع کننده، وسوسه انگیز، افسونگر

انگلیسی به فارسی

فریبنده، تطمیع‌کننده، فریبا، جذاب، گیرا، هوس‌انگیز، اغواکننده، وسوسه‌انگیز، افسونگر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: alluringly (adv.)
• : تعریف: strongly attracting; tempting; enchanting.
متضاد: repellent, repugnant, repulsive
مشابه: charming, desirable, inviting, luscious, siren, sultry

- Alluring photographs of beautiful beaches have sold many vacation packages.
[ترجمه ترگمان] عکس های فراموش نشدنی از سواحل زیبا بسیاری از بسته های تعطیلات را به فروش رسانده اند
[ترجمه گوگل] عکس های جذاب از سواحل زیبا، بسیاری از بسته های تعطیلات را به فروش می رسانند
- Her manner was somewhat cool, but he found it alluring.
[ترجمه ترگمان] رفتارش تا حدی سرد بود، اما این را فریبنده می دانست
[ترجمه گوگل] شیوه او تا حدودی سرد بود، اما او آن را جذاب بود

• charming; enticing, appealing
someone or something that is alluring is very attractive.

مترادف و متضاد

attractive


Synonyms: beguiling, bewitching, captivating, charming, enticing, magnetic, seductive, tempting, winning


جملات نمونه

1. an alluring beauty
زیبایی افسونگر

2. The life in a big city is alluring for the young people.
[ترجمه ترگمان]زندگی در یک شهر بزرگ برای جوانان جذاب است
[ترجمه گوگل]زندگی در یک شهر بزرگ برای جوانان جذاب است

3. She was wearing a most alluring dress at Sam's dinner party.
[ترجمه ترگمان]او زیباترین لباس مهمانی شام سم را پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس پرطرفدار در مهمانی شام سام داشت

4. But Gingrich provides an alluring excuse for avoiding having to work out exactly what they are for.
[ترجمه ترگمان]اما گینگریچ یک بهانه فریبنده برای اجتناب از نیاز به کار کردن دقیقا کاری که برای آن ها وجود دارد، فراهم می کند
[ترجمه گوگل]اما Gingrich بهانه ای دلسوز برای اجتناب از نیاز به کار دقیقا همان چیزی را که برای آن فراهم می کند

5. Today, Gubbio offers alluring shops, restaurants and fabulous views.
[ترجمه ترگمان]امروزه، فروشگاه های فریبنده، رستوران ها و دیدگاه های عالی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]امروز، Gubbio ارائه می دهد مغازه ها، رستوران ها و دیدگاه های افسانه جذاب

6. Distant washes, jagged peaks and alluring nooks in remote canyons provide fodder for imagined adventures.
[ترجمه ترگمان]مناطق washes، قله های دندانه دار و nooks فریبنده در دره های باریک، علوفه را برای حوادث خیالی فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]شستشوی دوردست، قله های دندانه دار و جاده های جذاب در کانین های دور افتاده، باعث تغذیه ای برای ماجراهای تصور شده می شوند

7. Arrived in the still of night, alluring without alimental odour I, I am hungry also too strong, climb study again.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه شب فرا رسید، در عین حال به نظر می رسید که من نیز گرسنه و زیبا هستم و باز هم گرسنه هستم و دوباره از اتاق مطالعه بالا می روم
[ترجمه گوگل]من در شب شبانه وارد شدم، عجیب و غریب بدون بوی Alimenta من، من گرسنه نیز بیش از حد قوی، دوباره صعود به مطالعه

8. This vermian virus has stronger camouflage and alluring capacity.
[ترجمه ترگمان]این ویروس vermian دارای قابلیت استتار قوی تر و فریبنده است
[ترجمه گوگل]این ویروس مارماهی دارای استتار و استحکام بیشتر است

9. China is an alluring market because of its massive deposit base.
[ترجمه ترگمان]چین به دلیل پایگاه عظیم سپرده خود یک بازار فریبنده است
[ترجمه گوگل]چین به دلیل پایه وجوه عظیم آن، یک بازار جذاب است

10. If Nature's paradise sounds alluring, make a point of visiting South Island.
[ترجمه ترگمان]اگر بهشت طبیعت فریبنده به نظر می رسد، از جزیره جنوبی بازدید کنید
[ترجمه گوگل]اگر بهشت ​​طبیعت به نظر می رسد جذاب، یک نقطه از بازدید از جزیره جنوبی

11. The person's value, Be suffering alluring of is decided for an instant.
[ترجمه ترگمان]ارزش فرد، که از آن رنج می برید، برای یک لحظه تصمیم گیری می شود
[ترجمه گوگل]ارزش فرد، رنج و عذاب وجدان، برای یک لحظه تصمیم می گیرد

12. The prospect of a fresh start is certainly alluring.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز شروع تازه قطعا جذاب است
[ترجمه گوگل]چشم انداز شروع تازه مطمئنا جذاب است

13. I didn't find the prospect of a house with no electricity very alluring.
[ترجمه ترگمان]من دورنمای یک خانه را با برق زیاد و فریبنده ندیدم
[ترجمه گوگل]من چشم انداز خانه ای را پیدا نکردم که برق زیادی دارد

14. Brand names are better known if they are advertised with sexy or alluring pictures, and better-known brands sell better.
[ترجمه ترگمان]نام های تجاری بهتر شناخته می شوند اگر با تصاویر سکسی و یا فریبنده تبلیغ شوند و نام های تجاری بهتر فروش بهتری داشته باشند
[ترجمه گوگل]اسامی نام های تجاری بهتر شناخته شده است اگر آنها با تصاویر سکسی یا جذاب تبلیغاتی، و مارک های شناخته شده بهتر فروش می کنند

15. Comparisons between twentieth-century dictators and the classical tyrants of Ancient Rome are alluring but misleading.
[ترجمه ترگمان]مقایسه بین دیکتاتورهای قرن بیستم و مستبدان کلاسیک روم باستان، فریبنده و گمراه کننده است
[ترجمه گوگل]مقایسه بین دیکتاتورهای قرن بیستم و ستمگران کلاسیک رم باستان جذاب، اما گمراه کننده است

an alluring beauty

زیبایی افسونگر


The life in a big city is alluring for the young people.

زندگی در شهر بزرگ برای افراد جوان وسوسه‌انگیز است.


پیشنهاد کاربران

Natural gas is an undeniable alluring vitality source

گیرا. جذاب

جذابیت و دلربایی در سطح عمیق تر


کلمات دیگر: