کلمه جو
صفحه اصلی

polyglot


معنی : چند زبانی، متکلم بچند زبان، چند زبانی
معانی دیگر : (کسی که به چند زبان می گوید و می نویسد) چند زبان دان، آدم چند زبانه، نوشته شده به یا دارای چند زبان، چند زبانه

انگلیسی به فارسی

چند زبانی، متکلم بچند زبان


پلیگلوت، چند زبانی، متکلم بچند زبان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: using or knowing several languages; multilingual.

(2) تعریف: composed of several languages.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one who uses or knows several languages.

(2) تعریف: a confusion or mixture of languages.

(3) تعریف: a book containing text repeated in several languages, such as certain versions of the Bible.

• person who speaks many languages; book containing one text in many different languages
polyglot is used to describe something such as a book or society in which several different languages are used; a formal word.
a polyglot is a person who speaks or understands several different languages; a formal word.

مترادف و متضاد

چند زبانی (اسم)
polyglot

متکلم به چند زبان (اسم)
polyglot

چند زبانی (صفت)
polyglot

جملات نمونه

1. a polyglot bible
انجیل چند زبانه

2. her dream was to become a polyglot
خواب و خیال او این بود که چند زبانه شود.

3. She was reading a polyglot bible, with the text in English, Latin and Greek.
[ترجمه ترگمان]او کتاب تورات را می خواند و متن آن به زبان انگلیسی، لاتین و یونانی بود
[ترجمه گوگل]او کتاب مقدس چندگانه را با متن انگلیسی، لاتین و یونانی خواند

4. My tutor's something of a polyglot - she speaks seven languages.
[ترجمه یوسف نادری] معلم خصوصی من، یه جورایی چندزبانه س_او به هفت زبان صحبت می کنه.
[ترجمه ترگمان]معلم من چیزی از یک چندزبانه است - او هفت زبان دارد
[ترجمه گوگل]معلم من چیزی از پلیگلو است - او هفت زبان صحبت می کند

5. New York is an exciting polyglot city.
[ترجمه یوسف نادری] نیویورک یک شهر چندزبانه جذاب است.
[ترجمه ترگمان]نیویورک یک شهر پر زرق و برق است
[ترجمه گوگل]نیویورک یک شهر پلیگوت هیجان انگیز است

6. Its leaders and managers refuse to speak a polyglot language derived from the patois of lawyers, accountants, and pop psychologists.
[ترجمه ترگمان]رهبران و مدیران آن از صحبت کردن یک زبان چندزبانه که از زبان عامیانه مردم، حسابداران، و روانشناسان پاپ مشتق شده است، امتناع می کنند
[ترجمه گوگل]رهبران و مدیران آن از یک زبان چند زبانه مشتق شده از پدیده وکلا، حسابداران و روانشناسان پاپ سخن می گویند

7. Suppose you drop a WSDL file polyglot. wsld as shown in Figure
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که یک فایل WSDL را drop همانطور که در شکل نشان داده شده نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]فرض کنید یک فایل polyphony WSDL را رها کردید wsld همانطور که در شکل نشان داده شده است

8. Does this mean Americans are the most polyglot tourists on the planet?
[ترجمه ترگمان]آیا این به این معنی است که آمریکایی ها زیباترین توریست ها در این سیاره هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا این به این معنی است که آمریکایی ها گردشگران چند نفره ای در این سیاره هستند؟

9. Is a decently versed Polyglot. Understands the nuances of different systems and methodologies. Good Senior programmer.
[ترجمه ترگمان]این یک Polyglot است که به نحو شایسته ای به آن واقف است درک نکات و روش های مختلف را درک می کند یک برنامه نویس بزرگ خوب
[ترجمه گوگل]یک Polyglot با استعداد است درک تفاوت های سیستم ها و متدولوژی ها را درک می کند برنامه نویس ارشد خوب

10. The large polyglot, multiethnic communities of today would not, on Aristotle's account, allow for sufficient mutual trust and friendship to count as a healthy political community.
[ترجمه ترگمان]جوامع بزرگ polyglot امروزی، به حساب ارسطو، اجازه اعتماد متقابل و دوستی کافی برای شمارش به عنوان یک جامعه سیاسی سالم را می دهند
[ترجمه گوگل]جوامع بزرگ چند ملیتی، چند فرهنگی امروز، بر اساس حساب ارسطو، اعتماد کافی و دوستی را به عنوان یک جامعه سیاسی سالم نمی بینند

11. The technical breadth of such polyglot applications exceeds the expertise of any single developer or project team because of the multiple languages, technologies, methods, and platforms involved.
[ترجمه ترگمان]وسعت فنی این کاربردهای چندزبانه از تخصص هر یک از توسعه دهندگان و یا تیم پروژه به دلیل زبان های متعدد، فن آوری ها، روش ها، و سکوهای موجود فراتر رفته است
[ترجمه گوگل]وسعت فنی این برنامه های چند منظوره به علت زبان های مختلف، فن آوری ها، روش ها و سیستم عامل های موجود، بیش از تخصص هر تیم توسعه دهنده یا تیم پروژه است

12. His accent, an inimitable polyglot growl, radiates a weariness that comes with being what he calls a "global nomad. "
[ترجمه ترگمان]لهجه او، یک غرش غیرقابل تقلیدی است، خستگی را از خود منعکس می کند که با آنچه او یک \"nomad جهانی\" می نامد، همراه است
[ترجمه گوگل]لهجه او، یک صدای نجیب زاده ی چندگانه، موجب خستگی می شود که با آنچه که او 'عشایر جهانی' می نامد، می آید '

13. Wisconsin's independent, maverick, polyglot nature was firmly established by 184 the year it became a state.
[ترجمه ترگمان]این کشور مستقل، مستقل، و چندزبانه است و با ۱۸۴ مورد به یک ایالت تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]طبیعت مستقل، موریک و طبیعت ویسکانسین سالیانه 184 سال تاسیس شده است

14. When widely adopted, the polyglot approach may even affect architectural decisions, not only everyday programming techniques.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به طور گسترده پذیرفته شد، رویکرد چندزبانه نیز ممکن است بر تصمیمات معماری، نه تنها تکنیک های برنامه ریزی روزمره، تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]وقتی به طور گسترده ای تصویب می شود، رویکرد چند گلو ممکن است بر تصمیم های معماری، نه تنها تکنیک های برنامه ریزی روزمره تاثیر بگذارد

Her dream was to become a polyglot.

خواب و خیال او این بود که چند زبانه شود.


a polyglot Bible

انجیل چند زبانه


پیشنهاد کاربران

Polyglot رو به کسی میگن که به بیشتر از شش زبان مسلط باشه بالای دوازده زبان میشهhyperpolyglot.
دو زبانی bilingual
بیشتر از یک زبان multilingual



کلمات دیگر: