کلمه جو
صفحه اصلی

antiquated


معنی : متروک، منسوخ، قدیمی، کهنه
معانی دیگر : مهجور، چیزی که دیگر به درد نمی خورد، قدیمی ماب، امل، از مد افتاده، مال عهد دقیانوس، سالخورده، کهن، منسو

انگلیسی به فارسی

کهنه، منسوخ، متروک، قدیمی


انگلیسی به انگلیسی

• out-of-date, old-fashioned, outmoded, obsolete
antiquated things seem very old or old-fashioned.

مترادف و متضاد

متروک (صفت)
abandoned, obsolete, left, forlorn, desolate, derelict, lonely, antiquated, lorn

منسوخ (صفت)
obsolete, abolished, outdated, abrogated, antiquated, disused, annulled, rococo

قدیمی (صفت)
olden, outdated, antiquated, senior, past, old, ancient, age-old, archaic, bygone, time-worn, out-of-date, old-time

کهنه (صفت)
olden, obsolete, antiquated, gray, old, ancient, age-old, archaic, stale, antique, dead, bygone, trite, time-worn, behindhand, ragged, frowsty, worm-eaten, dowdy, musty, fusty, poky, obsolescent, worn-out, run-down, well-worn, tacky, weatherworn

obsolete


Synonyms: aged, ancient, antediluvian, antique, archaic, dated, elderly, fusty, hoary, moldy, obsolescent, old, old-fangled, old-fashioned, old hat, outmoded, out-of-date, outworn, superannuated


Antonyms: forward-looking, modern, new, recent


جملات نمونه

1. an antiquated tax system
نظام مالیاتی فرسوده و دیروزین

2. the clatter of the antiquated automobile
تلق تلق کردن اتومبیل قراضه

3. It will take many years to modernise these antiquated industries.
[ترجمه حسین درستی] سالها طول می کشد تا صنایع قدیمی مدرن شوند.
[ترجمه ترگمان]مدرن سازی این صنایع قدیمی سال ها طول می کشد
[ترجمه گوگل]چند سال است که این صنایع قدیمی تولید می شود

4. He claims that the laws are antiquated and have no contemporary relevance.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که قوانین قدیمی هستند و ارتباط contemporary ندارند
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که قوانین قدیمی هستند و ارتباط معاصر ندارند

5. Many factories are so antiquated they are not worth saving.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کارخانجات به قدری قدیمی هستند که ارزش پس انداز کردن را ندارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارخانه ها خیلی قدیمی هستند و صرفه جویی نمی کنند

6. It is a land of antiquated social rules and suffocating traditions.
[ترجمه ترگمان]این سرزمین از قوانین اجتماعی منسوخ و سنت های خفه کننده است
[ترجمه گوگل]این سرزمین قوانین اجتماعی قدیم و سنت های خسته کننده است

7. I freed myself from the antiquated strait jacket of his verbose speech patterns.
[ترجمه ترگمان]من خود را از ژاکت تنگ و قدیمی سخنرانی طولانی او خلاص کردم
[ترجمه گوگل]من خودم را از چمدان تنگ قدیم از الگوهای سخنرانی عمیق خود آزاد کردم

8. Antiquated equipment, badly designed ballot papers and inefficient vote-counting machinery contributed to the confusion.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات Antiquated، برگه های رای بد طراحی شده بودند و ماشین آلات شمارش معکوس در این ابهام نقش داشتند
[ترجمه گوگل]تجهیزات پیش ساخته، صندوق های رای نویسی طراحی شده و ماشین های شمارش رای ناکارآمد باعث ایجاد سردرگمی شده است

9. Her army and navy were becoming antiquated.
[ترجمه ترگمان]ارتش و نیروی دریایی او کهنه شده بود
[ترجمه گوگل]ارتش و نیروی دریایی خود را از دست دادند

10. Should you close an antiquated plant, retool it, or sell it?
[ترجمه ترگمان]آیا باید یک گیاه کهنه کهنه را به هم نزدیک کنی یا آن را بفروشی؟
[ترجمه گوگل]آیا باید یک گیاه باستانی تعطیل کنید، آن را مجددا کار کنید یا آن را بفروشید؟

11. Hospitals suffer from inadequate facilities, antiquated equipment and shortages of medical supplies.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها از تجهیزات ناکافی، تجهیزات کهنه و کمبود منابع پزشکی رنج می برند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها از امکانات ناکافی، تجهیزات قدیمی و کمبود تجهیزات پزشکی رنج می برند

12. Many New Zealanders need educating about your antiquated laws, since the person you appoint as monarch automatically becomes our monarch too.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نیوزیلند به آموزش قوانین قدیمی خود نیاز دارند، زیرا فردی که به عنوان پادشاه منصوب می کنید، به طور خودکار ملکه ما می شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از نیوزیلند نیاز به آموزش در مورد قوانین قدیمی خود دارند، از آنجایی که فردی که شما به عنوان پادشاه تعیین می کنید، به طور خودکار پادشاه ما نیز می شود

13. Huntley speaks of lax credit policies and antiquated debt collection.
[ترجمه ترگمان]هانتلی از سیاست های اعتباری سست و وصول بدهی قدیمی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]Huntley از سیاست های اعتباری کم و جمع آوری بدهی های قدیمی استفاده می کند

14. The building, photogenic but antiquated, stood among clusters of oak and pine.
[ترجمه ترگمان]ساختمان، خوش عکس، اما کهنه، در میان خوشه های بلوط و صنوبر ایستاده بود
[ترجمه گوگل]ساختمان، فتوژنیک اما قدیمی، در میان خوشه های بلوط و کاج قرار داشت

the clatter of the antiquated automobile

تلق‌تلق کردن اتومبیل قراضه


an antiquated tax system

نظام مالیاتی فرسوده و دیروزین


پیشنهاد کاربران

قدیمی - منسوخ شده

Too old or too old fashioned to be useful

از سکه افتاده

antiquated ( adj ) ={ کهنه شده، قدیمی، از مد افتاده، منسوخ شده، ما قبل تاریخ ، عتیقه ( بسیار قدیمی ، معمولاً مربوط به یک دوره یا دوره گذشته ) }، {مبتذل، کلیشه ای، نخ نما، کسل کننده ( استفاده بیش از حد از چیزی تا حدی که کسل کننده شود ) }، {پوسیده، فرسوده ( مدت ها پیش ساخته شده باشد ) }، {قرون وسطایی، عقب مانده، جاهل ( مربوط به دوره از زمان فاقد هر گونه پیشرفت فکری ) }، {از کار افتاده، از رواج افتاده، از دور خارج شده، منسوخ شده، از رده خارج شده ( کاربرد برای قدیم و گذشته و نه در حال حاضر ) }

مترادف با کلمات >>>>>> obsolete، outdated ، old - fashioned

examples:
1 - This antiquated machinery breaks down too frequently.
این ماشین آلات از کار افتاده خیلی زود خراب می شوند.
2 - It will take many years to modernize these antiquated industries.
سالها طول می کشد تا این صنایع از دور خارج شده مدرن شوند.
3 - Compared with modern satellite dishes, ordinary TV aerials look positively antiquated.
در مقایسه با دیش های ماهواره ای مدرن ، آنتن های تلویزیونی معمولی مسلماً عتیقه ( منسوخ شده ) هستند.



کلمات دیگر: