کلمه جو
صفحه اصلی

full stop


معنی : نقطه، وقفه کامل
معانی دیگر : (نقطه ی آخر جمله) نقطه، وقفه کامل period

انگلیسی به فارسی

نقطه، وقفه کامل ( period )


توقف کامل، نقطه، وقفه کامل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a punctuation mark (.) used to indicate the end of a sentence or abbreviation.
مشابه: period

• complete halt, standstill; period, punctuation mark at the end of a sentence (british)
a full stop is the punctuation mark (.).

مترادف و متضاد

نقطه (اسم)
stop, ace, speck, point, spot, dot, part, jot, period, mark, prick, mote, minim, iota, plot, fleck, full stop, splotch, punctation, speckle, tittle

وقفه کامل (اسم)
full stop

جملات نمونه

1. We put a full stop at the end of a sentence.
[ترجمه ترگمان]در پایان یک جمله توقف کامل کردیم
[ترجمه گوگل]ما در انتهای جمله یک توقف کامل قرار دادیم

2. Put a full stop at the end of the sentence.
[ترجمه ترگمان] پایان جمله رو تمومش کن
[ترجمه گوگل]در انتهای حکم توقف کامل قرار دهید

3. I'm not going to the party, full stop.
[ترجمه ترگمان]من به مهمونی نمیرم، یه توقف کامل
[ترجمه گوگل]من به حزب نمیروم، توقف کامل دارم

4. The full stop at the end of this sentence is a dot.
[ترجمه ترگمان]پایان کامل این جمله نقطه نقطه است
[ترجمه گوگل]توقف کامل در پایان این جمله یک نقطه است

5. This sentence ends with a full stop.
[ترجمه ترگمان] این جمله با یه توقف کامل تموم میشه
[ترجمه گوگل]این جمله با توقف کامل پایان می یابد

6. I don't have to give you any reasons, full stop.
[ترجمه محمد م] مجبور نیستم برای تو دلیل بیاورم ، تمااام .
[ترجمه ترگمان]من مجبور نیستم به شما دلیلی برای کامل دادن داشته باشم
[ترجمه گوگل]من مجبور نیستم هر دلیلی را به شما بدهم، توقف کامل

7. I've already told you—we can't afford it, full stop!
[ترجمه محمد م] من قبلا بهت گفته ام ، ما نمیتوانیم از عهده آن برآییم ، تمام.
[ترجمه ترگمان]من قبلا به شما گفتم - ما نمی توانیم آن را تحمل کنیم، کامل!
[ترجمه گوگل]من قبلا به شما گفته بودیم - ما نمی توانیم آن را بپردازیم، توقف کامل!

8. I just think he is very unpleasant, full stop.
[ترجمه ترگمان]من فقط فکر می کنم که او خیلی ناراحت است
[ترجمه گوگل]من فقط فکر می کنم او بسیار ناخوشایند است، توقف کامل است

9. Look, I'm not lending you my car, full stop!
[ترجمه محمد م] ببین! من ماشینمو به تو قرض نمیدم . تماام
[ترجمه ترگمان]ببین، من به تو ماشین من رو قرض نمیدم، یه توقف کامل
[ترجمه گوگل]به من نگاهی نکنید، من ماشین خود را به شما تحمیل نمی کنم، توقف کامل!

10. The car came to a full stop at the traffic lights.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به یک توقف کامل در چراغ های راهنمایی رسید
[ترجمه گوگل]این ماشین به چراغ های راهنمایی و رانندگی متصل شد

11. Her life had simply come to a full stop.
[ترجمه محمد م] زندگی او به یک بن بست رسیده بود
[ترجمه ترگمان]زندگی او به سادگی تمام شده بود
[ترجمه گوگل]زندگی او به سادگی به توقف کامل رسید

12. Always bring the car to a full stop at a stop sign.
[ترجمه ترگمان]همیشه اتومبیل را با یک توقف کامل متوقف کنید
[ترجمه گوگل]ماشین را به یک توقف کامل در نشانه توقف متصل کنید

13. The full stop before Politically does a number of things simultaneously.
[ترجمه ترگمان]توقف کامل قبل از این که از لحاظ سیاسی تعداد زیادی از چیزها را به طور همزمان انجام دهد
[ترجمه گوگل]توقف کامل قبل از انجام امور سیاسی به صورت همزمان انجام می شود

14. Will Tie Rack come to a full stop?
[ترجمه ترگمان]Will رو به یه توقف کامل می رسونه؟
[ترجمه گوگل]آیا تیغ رک می آید به توقف کامل؟

پیشنهاد کاربران

نقطه وقف کامل


full - stop ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: نقطه 1
تعریف: نشانه ای به شکل «. » در پایان جملۀ نوشتاری

full stop ( موسیقی )
واژه مصوب: تمام گرفت
تعریف: گرفتن همۀ سیم ها به طور هم زمان برای ایجاد آکورد در سازهای خانوادۀ بربط ها


کلمات دیگر: