کلمه جو
صفحه اصلی

prominently


برجسته وار، بطور پیش امده، بطور پیدا یا اشکار

انگلیسی به فارسی

برجسته


انگلیسی به انگلیسی

• conspicuously, noticeably, in the manner of standing out; projectingly, in the manner of protruding

جملات نمونه

1. His football trophies were prominently displayed in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]غنایم فوتبال او به طور برجسته ای در آشپزخانه به نمایش گذاشته شدند
[ترجمه گوگل]جایزه های فوتبال او در آشپزخانه برجسته بود

2. Olive oil and garlic feature prominently in his recipes.
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون و سیر سیر به طور برجسته در دستور العمل ها استفاده می شود
[ترجمه گوگل]روغن زیتون و سیر دارای ویژگی های برجسته در دستور العمل های خود است

3. Garlic features prominently in her recipes.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های سیر به طور برجسته در دستور العمل ها او ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]سیر ویژگی های برجسته در دستور العمل های او

4. The photographs were prominently displayed on her desk.
[ترجمه ترگمان]عکس ها به طور برجسته روی میز او نمایش داده شدند
[ترجمه گوگل]عکس ها بر روی میز خود برجسته بود

5. The church was prominently involved in the struggle that toppled the dictatorship.
[ترجمه ترگمان]کلیسا به طور برجسته ای درگیر مبارزه ای بود که دیکتاتوری را سرنگون کرد
[ترجمه گوگل]کلیسا در مبارزه ای که دیکتاتوری را نابود کرد، برجسته بود

6. He figured prominently in the talks leading to the signing of the treaty.
[ترجمه ترگمان]او به طور برجسته در مذاکرات منجر به امضای پیمان شد
[ترجمه گوگل]او در گفتگوهایی که منجر به امضای معاهده شده بود، برجسته بود

7. They denied that violence and intimidation had figured prominently in achieving the decision.
[ترجمه ترگمان]آن ها انکار کردند که خشونت و تهدید به طور برجسته در دستیابی به این تصمیم کشف شده است
[ترجمه گوگل]آنها اعتراض کردند که خشونت و ارعاب در رسیدن به این تصمیم مهم بوده است

8. The issue figured prominently in our discussion.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به طور برجسته در بحث ما به دست آمده است
[ترجمه گوگل]این موضوع در بحث ما برجسته بود

9. Problems of family relationships feature prominently in her novels.
[ترجمه ترگمان]مشکلات روابط خانوادگی به طور برجسته ای در رمان های او ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]مشکلات روابط خانوادگی در رمان های او برجسته است

10. Li Bai and Du Fu figure most prominently in the history of Chinese poetry.
[ترجمه ترگمان]لی بای و دو فو برجسته ترین شخصیت در تاریخ شعر چین هستند
[ترجمه گوگل]لی بای و دو فو برجسته ترین در تاریخ شعر چینی است

11. Human rights violations figured prominently in the report.
[ترجمه ترگمان]نقض حقوق بشر به طور برجسته در این گزارش به دست آمده است
[ترجمه گوگل]نقض حقوق بشر در این گزارش برجسته بود

12. Trade will figure prominently in the second day of talks in Washington.
[ترجمه ترگمان]تجارت به طور برجسته در دومین روز مذاکرات در واشنگتن شکل خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]تجارت دومین روز مذاکرات در واشنگتن به وضوح نشان خواهد داد

13. Environmental issues figured prominently in the talks.
[ترجمه ترگمان]موضوعات محیطی به طور برجسته در این مذاکرات گنجانده شده اند
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به محیط زیست در این مذاکرات به طور چشمگیری شناخته شده است

14. Historic sites are featured prominently in their itineraries.
[ترجمه ترگمان]سایت های تاریخی به طور برجسته در برنامه های سفر خود به نمایش در می آیند
[ترجمه گوگل]سایت های تاریخی در برنامه های خود برجسته هستند

15. Her photo was prominently displayed on his desk.
[ترجمه ترگمان]عکس او به طور برجسته روی میزش نمایش داده شده بود
[ترجمه گوگل]عکس او بر روی میز خود برجسته بود

پیشنهاد کاربران

آشکارا

به طور مشخص

مشخصا

با وضوح، آشکار

عمدتا

واضح، نمایان


کلمات دیگر: