کلمه جو
صفحه اصلی

muddle through


(انگلیس) با وجود اشتباه و شورتی گری انجام دادن یا موفق شدن، بالاخره کامیاب شدن

انگلیسی به انگلیسی

• get out of the situation somehow, find a way out

جملات نمونه

1. He managed to muddle through university.
[ترجمه Nima] او موفق شد دوران سخت دانشگاه را به اتمام برساند.
[ترجمه ترگمان]او توانست از طریق دانشگاه گیج و سردرگم شود
[ترجمه گوگل]او موفق شد از دانشگاه عبور کند

2. We will muddle through and just play it day by day.
[ترجمه Nima] ما خود را در شرایط سخت و مغشوش می افکنیم و روزها از پی هم اسیر و بازیچه حل کردن آن می شویم.
[ترجمه ترگمان]ما گیج می شویم و آن را روز به روز نمایش می دهیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق آن سر و صدا خواهیم کرد و فقط آن را روز به روز بازی خواهیم کرد

3. The team managed to muddle through another season.
[ترجمه Nima] تیم برنامه ریزی کرد تا فصل بعد هرچقدر دشوار و پیش بینی ناپذیر موفق بشه.
[ترجمه ترگمان]تیم توانست در فصل بعدی گیج و سردرگم شود
[ترجمه گوگل]این تیم در فصل دیگری به سر می برد

4. I expect we shall muddle through somehow!
[ترجمه Nima] من توقع اینه که ما به هر نحوی از انحاء موفق بشیم.
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که هر طور شده با هم سر و کار داشته باشیم!
[ترجمه گوگل]انتظار میرود که ما به نحوی از هم گسیخته شویم

5. The BBC may be able to muddle through the next five years like this.
[ترجمه Nima] بی بی سی شاید با همین سبک پنج سال دیگه رو هم بتونه سر کنه.
[ترجمه ترگمان]بی بی سی ممکن است بتواند در پنج سال آینده مانند این سردرگم شود
[ترجمه گوگل]بی بی سی ممکن است در طی پنج سال آینده مانند این باهم مواجه شود

6. I'll muddle through somehow.
[ترجمه ترگمان]هر طور شده گیج می شوم
[ترجمه گوگل]من به طرز وحشتناکی از بین میرود

7. She just has to muddle through.
[ترجمه Nima] اون الان مجبوره هرکاری از دستش برمیاد بکنه.
[ترجمه ترگمان]فقط باید گیج و سردرگم شده باشد
[ترجمه گوگل]او فقط باید از بین برود

8. They must muddle through in a fog of grumble and contempt.
[ترجمه Nima] آنها بایست از درون یک وضعیت مغشوش و گیج کننده غرولند و تحقیر عبور کنند.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید در میان مه ناله و شکایت را به هم بزنند
[ترجمه گوگل]آنها باید در یک مه از گریه و تحقیر انداختن

9. We'll muddle through somehow.
[ترجمه Nima] هرجور شده موفق می شیم.
[ترجمه ترگمان]به هر نحوی سر و کله می زنیم
[ترجمه گوگل]ما به نحوی از هم گسستن

10. You muddle through, reduced to selling your own ads to make a decent buck.
[ترجمه ترگمان]شما از این طریق گیج می شوید و به فروش تبلیغات خود کاهش می دهید تا یک دلار مناسب به دست آورید
[ترجمه گوگل]شما را از بین می برد، کاهش می یابد تا آگهی های خود را به فروش بگذارد تا بتوانید یک قیمت مناسب را به دست آورید

11. The third option is to muddle through, shedding a few duds and tolerating the rest.
[ترجمه Nima] گزینه سوم ادامه با شرایطی دشوار است، بیرون ریختن وسائل غیرضروری و تاب آوردن با آنچه باقی می ماند.
[ترجمه ترگمان]گزینه سوم گیج کردن از درون، ریختن چند زخم و تحمل بقیه است
[ترجمه گوگل]گزینه سوم این است که از بین بردن، از بین بردن چند قطره و تحمل دیگران

12. The country will probably continue to muddle through.
[ترجمه Nima] کشور احتمالا ادامه با اسلوبی آشفته ادامه خواهد داد.
[ترجمه ترگمان]این کشور احتمالا همچنان به گیج شدن ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]احتمالا این کشور همچنان به سر و صدا زده است

13. He knew enough mathematics to muddle through in his job.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی ریاضیات می دانست که در کارش اشتباه کند
[ترجمه گوگل]او می دانست که ریاضیات کافی را در اختیار او قرار داده است

14. A continuation of the " muddle through " approach could lead the world into an unmanageable economic crisis.
[ترجمه ترگمان]ادامه \" گیج شدن از طریق این روش می تواند دنیا را به یک بحران اقتصادی مهار نشدنی تبدیل کند
[ترجمه گوگل]تداوم رویکرد «مبهم از طریق» می تواند جهان را به یک بحران اقتصادی غیر قابل کنترل تبدیل کند

پیشنهاد کاربران

از درهم و برهمی سربلند بیرون آمدن

به نتیجه رسیدن

الله بختکی درست درآمدن، بی برنامه پیش رفتن

به هر زحمتی که هست، به هر جان کندنی که هست. . .


کلمات دیگر: