کلمه جو
صفحه اصلی

appreciative


معنی : قدردان، قدرشناس، مبنی بر قدردانی
معانی دیگر : سپاسگزار، متشکر، حق شناسی

انگلیسی به فارسی

قدردان، مبنی بر قدردانی، قدرشناس، حق‌شناسی


قدردانی، قدردان، قدرشناس، مبنی بر قدردانی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: appreciatively (adv.)
• : تعریف: feeling or capable of feeling gratitude or appreciation.
متضاد: captious, dull, thankless, ungrateful
مشابه: grateful, thankful

- He was very appreciative of his grandparents' help.
[ترجمه ترگمان] او از پدر بزرگ و مادر بزرگش بسیار سپاسگزار بود
[ترجمه گوگل] او از کمک پدربزرگ و مادربزرگش قدردانی کرد
- I was not appreciative as a child, but I learned to be thankful.
[ترجمه ترگمان] من به عنوان یک کودک تشکر نکردم، اما یاد گرفتم که سپاسگزار باشم
[ترجمه گوگل] من به عنوان یک کودک قدردانی نبودم، اما یاد گرفتم که سپاسگزار باشم

• grateful, showing thanks, showing appreciation; capable of increasing in value
an appreciative reaction or expression shows pleasure or gratitude.

مترادف و متضاد

قدردان (صفت)
appreciative, grateful

قدرشناس (صفت)
appreciative

مبنی بر قدردانی (صفت)
appreciative

thankful


Synonyms: beholden, grateful, indebted, obliged, responsive


Antonyms: unappreciative, ungrateful


understanding, recognizing worth


Synonyms: admiring, affectionate, alive, aware, cognizant, conscious, considerate, cooperative, cordial, enlightened, enthusiastic, favorable, friendly, generous, keen, kindly, knowledgeable, magnanimous, mindful, perceptive, pleased, receptive, regardful, respectful, responsive, satisfied, sensitive, supportive, sympathetic, understanding


Antonyms: ignorant, neglectful


جملات نمونه

I am appreciative of all you have done for me.

از آنچه در حقم کرده‌اید، سپاسگزارم.


The thirsty old man gulped down the water appreciatively.

پیرمرد تشنه آب را با قدردانی سرکشید.


1. i am appreciative of all you have done for me
از آنچه در حقم کرده اید سپاسگزارم.

2. There is a murmur of appreciative laughter.
[ترجمه ترگمان]زمزمه ای حاکی از قدردانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک خنده از خنده قدردانی وجود دارد

3. The company was very appreciative of my efforts.
[ترجمه ترگمان]شرکت از تلاش های من بسیار سپاسگزار بود
[ترجمه گوگل]این شرکت از تلاش های من بسیار قدردانی کرد

4. It's nice to have an appreciative audience.
[ترجمه ترگمان]خوب است که شنوندگان appreciative داشته باشید
[ترجمه گوگل]خوب است که یک مخاطب قدردانی داشته باشیم

5. The actor basked in appreciative applause.
[ترجمه ترگمان]بازیگر با تشویق و تحسین از جا برخاست
[ترجمه گوگل]بازیگر با تشویق قدردانی می کند

6. We are extremely appreciative of your friendly advice.
[ترجمه ترگمان]ما از نصیحت دوستانه شما بسیار سپاسگزار هستیم
[ترجمه گوگل]ما از مشاوره دوستانه شما بسیار قدردانی هستیم

7. She was deeply appreciative of your help.
[ترجمه ترگمان]او عمیقا از کمک تو قدردانی می کرد
[ترجمه گوگل]او عمیقا از کمک شما قدردانی کرد

8. The appreciative audience applauded.
[ترجمه ترگمان]حضار قدردان کف زدند
[ترجمه گوگل]مخاطب قدردانی را تشویق می کند

9. The students are deeply appreciative of the help of youdao dict.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به شدت از کمک of dict قدردانی کرده اند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان عمیقا از کمک به youdao dict قدردانی می کنند

10. We have been very appreciative of their support.
[ترجمه ترگمان]ما از حمایت آن ها بسیار سپاسگزار بوده ایم
[ترجمه گوگل]ما از حمایت آنها بسیار سپاسگزاریم

11. I'm very appreciative of all the support you've given me.
[ترجمه ترگمان]من از هر حمایتی که به من دادی قدردانی می کنم
[ترجمه گوگل]من از تمام حمایت هایی که به من داده اید قدردانی می کنم

12. I'm most appreciative of your generosity.
[ترجمه ترگمان]من بیشتر از سخاوت تو قدردانی می کنم
[ترجمه گوگل]من از سخاوت شما سپاسگزارم

13. She was appreciative of Greg's concern for her health.
[ترجمه ترگمان]او از نگرانی گرگ به خاطر سلامتی او قدردانی می کرد
[ترجمه گوگل]او قدردانی نگرانی گرگ برای سلامتی او بود

14. The crowd was particularly appreciative of understudy Ray Walker, who filled in so ably for the ailing star, Colm Wilkinson.
[ترجمه ترگمان]جمعیت به ویژه از \"understudy ری واکر\"، که آن قدر با مهارت برای ستاره بیمار، Colm ویلکینسن پر شده بود، گرد آمده بود
[ترجمه گوگل]این جمعیت به ویژه ریو واکر، که به عنوان ستاره ای بیمار، کلم ویلکینسون، پر از عصبانیت بود، بسیار قدردانی کرد

پیشنهاد کاربران

تحسین آمیز، ستایش بار، تمجیدگونه

درک کننده


کلمات دیگر: