کلمه جو
صفحه اصلی

clam


معنی : خسیس، گوشت صدف، حلزون دو ای کپه یا صدف خوراکی، بچنگال گرفتن، محکم گرفتن
معانی دیگر : (جانورشناسی - انواع صدف های دوکفه ای که برخی در آب شیرین و برخی در آب شور زندگی می کنند) صدف، صدف صید کردن، صدف گیری کردن، (عامیانه) آدم کم حرف، کم سخن، حلزون دوکپه ای یا صدف خوراکی از جنس pecten

انگلیسی به فارسی

حلزون دوکپه‌ای یا صدف خوراکی از جنس pecten ، گوشت صدف، به چنگال گرفتن، محکم گرفتن


کلم، گوشت صدف، خسیس، حلزون دو اي كپه یا صدف خوراکی، بچنگال گرفتن، محکم گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various saltwater and freshwater mollusks, esp. those species that are edible.

(2) تعریف: (informal) a quiet or uncommunicative person.

(3) تعریف: (slang) a dollar.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: clams, clamming, clammed
(1) تعریف: to search or dig for clams.

(2) تعریف: (informal) to stop talking or refuse to speak (often fol. by "up").

- They clammed up when the police officer entered the room.
[ترجمه محمدی] به محض ورود افسر پلیس به اتاق, آنها از جا پریدند.
[ترجمه ترگمان] وقتی افسر پلیس وارد اتاق شد، از جا برخاستند
[ترجمه گوگل] آنها زمانی که افسر پلیس وارد اتاق شدند، فریاد زدند

• shellfish, edible marine mollusk; nontalkative person (slang)
gather clams
a clam is a kind of shellfish.
if someone clams up, they stop talking; an informal expression.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] صدف خوراکی یک اصطلاح رایج که برای نرم تنان دو کفه ای، خصوصاً انواع خوراکی آنها استفاده می شود که بطور بخشی یا کامل در ماسه یا گل زندگی می کند.

مترادف و متضاد

خسیس (اسم)
clam, miser, moneybags, skinflint, tightwad, curmudgeon

گوشت صدف (اسم)
clam

حلزون دو ای کپه یا صدف خوراکی (اسم)
clam

بچنگال گرفتن (فعل)
clam

محکم گرفتن (فعل)
clamp, gripe, clutch, clam, grip, clip, hug

bivalve living in ocean


Synonyms: cherrystone, littleneck, mollusk, quahog


جملات نمونه

1. clam chowder
سوپ گوشت صدف

2. clam up
(عامیانه) کم حرف زدن،حرف نزدن،از گفتن خودداری کردن

3. shut up like a clam
(عامیانه) ناگهان از سخن باز ایستادن،از گفتن خودداری کردن

4. The clam burrows in the sand to a considerable depth.
[ترجمه ترگمان]سوراخ صدف در شن تا عمق قابل توجهی فرو رفت
[ترجمه گوگل]کوهنوردان در شن و ماسه عمق قابل توجهی دارند

5. Our specialty is clam chowder.
[ترجمه ترگمان] تخصص ما clam
[ترجمه گوگل]تخصص ما کرفس کرفس است

6. A sensitive child is likely just to clam up.
[ترجمه میثاق] یک کودک حساس باید به احتمال زیاد ساکت بماند
[ترجمه ترگمان]یک کودک حساس به احتمال زیاد باید از صدف استفاده کند
[ترجمه گوگل]احتمال دارد که یک کودک حساس فقط به نفع خود باشد

7. There is no recorded example of a giant clam causing a human death.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه ثبت شده از یک صدف بزرگ وجود ندارد که باعث مرگ انسان می شود
[ترجمه گوگل]هیچ نمونه ضبط شده ای از یک غول غول پیکر که باعث مرگ انسان می شود وجود ندارد

8. Make a clam shell cruet Emulsion in your chosen colour 1 Apply a layer of undercoat or primer and leave to dry.
[ترجمه ترگمان]یک صدف clam را در رنگ انتخابی خود تهیه کنید ۱، یک لایه از undercoat و یا پرایمر را بمالید و بگذارید خشک شود
[ترجمه گوگل]امولسیون را در رنگ انتخابی خود قرار دهید یک لایه زیره یا پرایمر را اعمال کنید و خشک کنید

9. There was cheese soup and a brat, or clam chowder and baked stuffed lobster, or gumbo and chicken jambalaya.
[ترجمه ترگمان]سوپ پنیر و سوپ جوجه یا سوپ صدف خوراکی و خوراک خرچنگ و مرغ سوخاری شده بود
[ترجمه گوگل]سوپ پنیر و برت، یا کلوچه کلم و پخته شده خرچنگ خورده، یا گوامبو و مرغ jambalaya وجود دارد

10. I find three more specimens of the giant clam, and the following day, two.
[ترجمه ترگمان]سه نمونه دیگر از صدف بزرگ را پیدا می کنم، و روز بعد، دو
[ترجمه گوگل]من سه نمونه دیگر از کلاه غول پیکر و روز بعد دو را پیدا کردم

11. The clams were mostly oil-drenched bread crumbs with a morsel of chopped clam buried at the bottom of the shell.
[ترجمه ترگمان]صدف اغلب خرده های نان آغشته به نفت بود که در اعماق پوسته فرورفته بود
[ترجمه گوگل]کلم ها عمدتا خرده نان های خرد شده با روغن خرد شده با یک گلدان خرد شده خرد شده در زیر پوسته پوشیده شده بود

12. She wrapped herself around him like a clam in formation, her body one big muscle, straining.
[ترجمه ترگمان]او خودش را مثل یک حلزون دور و برش حلقه کرد، بدن او یک ماهیچه بزرگ بود، و تقلا می کرد
[ترجمه گوگل]او خودش را در اطرافش پیچیده بود، مانند یک قوچ در شکل گیری، بدن او یک عضله بزرگ، straining

13. They called themselves the Clamshell Alliance after the local clam fishers, who had been particularly upset by the plan.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را اتحاد جماهیر شوروی می نامیدند که ماهیگیران محلی ماهیگیر که به ویژه از این برنامه ناراحت بودند
[ترجمه گوگل]آنها پس از ماهیگیران محلی، که به شدت از این طرح ناراحت شده بودند، اتحاد خود را به نام Clamshell Alliance اعلام کردند

14. The tuna tartare with chopped avocado, the clam chowder with smoked bacon and the giant Louisiana prawns were all a hit.
[ترجمه ترگمان]تن ماهی با avocado بریده شده، سوپ حلزون با گوشت خوک و میگو سرخ کرده و میگو و میگو همه یک ضربه بودند
[ترجمه گوگل]آجیل تون تونار با آووکادو خرد شده، کلوچه کلم با بیکن دودی و لوبیا غول پیکر لوئیزیانا همه در حال ضربه بودند

15. Shrug, and serve some more clam chowder.
[ترجمه ترگمان]من و یه سوپ صدف بیشتر خدمت می کنم
[ترجمه گوگل]خجالت بکشید، و بعضی از کلوچه ها را خرد کنید

اصطلاحات

clam chowder

سوپ گوشت صدف


shut up like a clam

(عامیانه) ناگهان از سخن باز ایستادن، از گفتن خودداری کردن


clam up

(عامیانه) کم حرف زدن، حرف نزدن، از گفتن خودداری کردن


پیشنهاد کاربران

کم حرف بودن ، صدف دو کفه ای

بدون نگرانی

فعل امر: ساکت شو.

ارام و بدون نگرانی یا استرس
Someone or something who is free from stress or worried
مترادف quite

Not worried or angry.

کانون زبان:
Not worried or angry

دوستان اون calm هست که میشه آرام یا بدون نگرانی. clam یک نوع صدف هست.

صدف خوراکی، صدف دوکفه ای


کلمات دیگر: