کلمه جو
صفحه اصلی

retinue


معنی : همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم
معانی دیگر : دنباله روها

انگلیسی به فارسی

همراهان، خدم وحشم، ملتزمین، نگه داری، حفظ


سرگردان، همراهان، حشم، حشمت، ملتزمین، نگهداری، حفظ، خدم وحشم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: retinued (adj.)
• : تعریف: a group of attendants or other employees who accompany a prominent person.
مترادف: cortege, entourage, escort, train
مشابه: attendants, following, groupies, retainers

- The duke arrived at the castle with a large retinue of guards and servants.
[ترجمه ترگمان] دوک با ملتزمین رکابش و خدمتکاران به قلعه رسید
[ترجمه گوگل] دوک با قلمرو بزرگی از نگهبانان و خادمان وارد شد

• group of escorts, entourage, suite, group of attendants
a retinue of people is the group of servants, friends, or assistants who travel with an important or powerful person.

مترادف و متضاد

همراهان (اسم)
suite, attendance, entourage, retinue

ملتزمین (اسم)
escort, suite, attendance, retinue, henchmen, cortege, disciples, followers

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

حشمت (اسم)
retinue, pomp

حفظ (اسم)
protection, retinue, preservation

حشم (اسم)
retinue

خدم وحشم (اسم)
retinue

جملات نمونه

1. the king and his retinue
شاه و ملتزمین رکاب او

2. He was attended by a numerous retinue.
[ترجمه ترگمان]گروهی از ملازمان و ملازمان زیادی در آنجا حضور داشتند
[ترجمه گوگل]او با تعداد زیادی از همکارانش حضور داشت

3. He travelled with a huge retinue of servants.
[ترجمه ترگمان]او با ملازمان زیادی سفر کرد
[ترجمه گوگل]او با خدمتگزار بزرگ عازم شد

4. The Queen was flanked by a retinue of bodyguards and policemen.
[ترجمه ترگمان]ملکه توسط گروهی از محافظان و ماموران پلیس احاطه شده بود
[ترجمه گوگل]ملکه توسط شمار نگهبانان و پلیس ها متولد شد

5. The duchess arrived, surrounded by her retinue of servants.
[ترجمه ترگمان]دوشس، که ملازمان ملازمان او را احاطه کرده بودند، رسید
[ترجمه گوگل]دوشیزه وارد شد، توسط محصور از بندگانش احاطه شده است

6. He had come as before, with a whole retinue.
[ترجمه ترگمان]او با تمام ملتزمین رکاب به اینجا آمده بود
[ترجمه گوگل]او پیش از این آمده بود، با یک سرباز کامل

7. She gathered about her a vast retinue and used to enjoy making pompous processions through the streets of Delhi.
[ترجمه ترگمان]او انبوهی از همراهان خود را جمع کرد و برای لذت بردن از making در خیابان های دهلی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد او مجموعه ای گسترده ای جمع آوری کرد و از لذت بردن از مراسم های پر جنب و جوش در خیابان های دهلی استفاده کرد

8. Hastings' retinue was essentially the duchy of Lancaster connection in the north midlands.
[ترجمه ترگمان]ملازمان هیستینگز اساسا دوک نشین Lancaster بودند که در شمال midlands قرار داشت
[ترجمه گوگل]هیستینگز، اساسا دوسلطنه اتصال لنکستر در میدلند شمالی بود

9. All made some contribution to the ducal retinue.
[ترجمه ترگمان]همه به ملازمان دوک کمک کردند
[ترجمه گوگل]همه به همسایگی دالاک کمک می کردند

10. He came across the clearing followed by his retinue.
[ترجمه ترگمان]با ملتزمین رکاب خود از محوطه بی درخت بیرون آمد
[ترجمه گوگل]او در سراسر پاکسازی به دنبال دنباله دار او آمد

11. Dole and his retinue of campaign aides and national reporters journeyed to former Sen.
[ترجمه ترگمان]دول و همراهانش از دستیاران کمپین و گزارشگران داخلی به سناتور سابق سفر کردند
[ترجمه گوگل]دول و همتای او از مأمورین کمپین و خبرنگاران ملی به سابق سابق سفر می کنند

12. Inside the two guards of the Prince's retinue sat at a table, much the worse for drink.
[ترجمه ترگمان]در داخل آن دو نفر از ملتزمین رکاب شاهزاده روی میز نشسته بودند
[ترجمه گوگل]در داخل دو محافظ از شاهزاده سلطنتی نشسته در یک میز، خیلی بد برای نوشیدنی

13. Gerstein strode past with a retinue of aides.
[ترجمه ترگمان]gerstein با گروهی از یاران به راه خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]جرستین با همدستی از همدردان گذشته

14. That retinue was one of the great affinities of the Middle Ages, both in scale and cohesion.
[ترجمه ترگمان]این ملازمان یکی از وابستگی های بزرگ قرون وسطی بودند، هم در مقیاس و هم در زمینه انسجام
[ترجمه گوگل]این خاندان یکی از عواطف عظیم قرون وسطی بود، هم در مقیاس و هم در انسجام

the king and his retinue

شاه و ملتزمین رکاب او


پیشنهاد کاربران

نوچه



کلمات دیگر: