(عامیانه) دوست کسی شدن، همدم شدن، هم نشینی کردن
take up with
(عامیانه) دوست کسی شدن، همدم شدن، هم نشینی کردن
انگلیسی به فارسی
دوست شدن، همنشین شدن
مترادف و متضاد
Form a close relationship with (someone)
جملات نمونه
1. His business lunches were taken up with networking.
[ترجمه ترگمان]ناهار کاری او با شبکه های اجتماعی در ارتباط بود
[ترجمه گوگل]ناهار کسب و کار او با شبکه همکاری می کردند
[ترجمه گوگل]ناهار کسب و کار او با شبکه همکاری می کردند
2. That's a matter for you to take up with your boss.
[ترجمه ترگمان]این مساله برای شما مهم است که با رئیست حرف بزنید
[ترجمه گوگل]این موضوعی است که شما باید با رئیس خود کنار بیایید
[ترجمه گوگل]این موضوعی است که شما باید با رئیس خود کنار بیایید
3. George has taken up with Lucy lately.
[ترجمه ترگمان] جورج \"اخیرا با\" لوسی \"رابطه برقرار کرده\"
[ترجمه گوگل]جورج اخیرا با لوسی مشغول به کار شده است
[ترجمه گوگل]جورج اخیرا با لوسی مشغول به کار شده است
4. His mind was wholly taken up with the question.
[ترجمه ترگمان]ذهنش کاملا با این مساله درگیر شده بود
[ترجمه گوگل]ذهن او کاملا با این پرسش مطرح شد
[ترجمه گوگل]ذهن او کاملا با این پرسش مطرح شد
5. Teachers complain that more of their time is taken up with administration than with teaching.
[ترجمه ترگمان]معلمان شکایت دارند که زمان بیشتری صرف مدیریت می شود تا آموزش
[ترجمه گوگل]معلمان شکایت می کنند که بیشتر وقت خود را با مدیریت در نظر گرفته شده است تا با آموزش
[ترجمه گوگل]معلمان شکایت می کنند که بیشتر وقت خود را با مدیریت در نظر گرفته شده است تا با آموزش
6. She's very taken up with voluntary work at the moment.
[ترجمه ترگمان]اون در حال حاضر خیلی کار داوطلبانه انجام داده
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر با کار داوطلبانه درگیر است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر با کار داوطلبانه درگیر است
7. Her time is fully taken up with writing.
[ترجمه ترگمان]زمان او کاملا با نویسندگی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]وقتش کاملا با نوشتن است
[ترجمه گوگل]وقتش کاملا با نوشتن است
8. My son has taken up with the Jones boys who live down the road.
[ترجمه ترگمان]پسرم با پسرهای جوانی که در جاده زندگی می کنند بزرگ شده است
[ترجمه گوگل]پسر من با پسران جونز که در جاده زندگی می کنند گرفته شده است
[ترجمه گوگل]پسر من با پسران جونز که در جاده زندگی می کنند گرفته شده است
9. A good deal of my time is taken up with reading critical essays and reviews.
[ترجمه ترگمان]زمان زیادی را صرف خواندن مقالات انتقادی و مرور می کنم
[ترجمه گوگل]یک معامله خوب از زمان من با خواندن مقالات انتقادی و بررسی انجام شده است
[ترجمه گوگل]یک معامله خوب از زمان من با خواندن مقالات انتقادی و بررسی انجام شده است
10. Frank is taking up with economics.
[ترجمه ترگمان]فرانک با علم اقتصاد سروکار دارد
[ترجمه گوگل]فرانک با اقتصاد روبرو است
[ترجمه گوگل]فرانک با اقتصاد روبرو است
11. Their work was taken up with boring and blasting rock with gelignite.
[ترجمه ترگمان]کار آن ها را با مواد boring و با مواد منفجره پر کرده بود
[ترجمه گوگل]کار آنها با سنگ های خسته کننده و انفجاری با سنگ های قیمتی بود
[ترجمه گوگل]کار آنها با سنگ های خسته کننده و انفجاری با سنگ های قیمتی بود
12. She's taken up with an unemployed actor.
[ترجمه ترگمان]او با یک بازیگر بی کار درگیر شده است
[ترجمه گوگل]او با یک بازیگر بیکار گرفته شده است
[ترجمه گوگل]او با یک بازیگر بیکار گرفته شده است
13. Too much of this report is taken up with out-of-date figures.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این گزارش با ارقام مربوط به تاریخ انجام شده است
[ترجمه گوگل]بیش از حد این گزارش با ارقام بی نظیری مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]بیش از حد این گزارش با ارقام بی نظیری مورد استفاده قرار گرفته است
14. She's taken up with a strange crowd of people.
[ترجمه ترگمان]او با انبوهی از مردم درگیر شده
[ترجمه گوگل]او با یک جمعیت عجیب و غریب از مردم گرفته شده است
[ترجمه گوگل]او با یک جمعیت عجیب و غریب از مردم گرفته شده است
پیشنهاد کاربران
صحبت کردن با کسی درباره چیزى
to be giving all your time and energy to sth/sb
مشورت کردن با
همدم شدن
چیزی را با کسی در میان گذاشتن - هم اندیشی کردن - درد دل کردن
همراه شدن
کلمات دیگر: