کلمه جو
صفحه اصلی

diaspora


معنی : پراکندگی، جماعت یهودیان پراکنده
معانی دیگر : (حرف کوچک - هر گونه پراکندگی مردم هم زبان یا هم ایمان) پراکندگی، آوارگی، بی جانمانی، (تاریخ یهود) پراکندگی (پراکندگی یهود پس از اسارت در بابل)، سرگردانی یهود، دیاسپورا، یهودیان سرگردان، یهودیان پراکنده، جاهایی که یهودیان پراکنده بدان کوچ کردند، پراکندگی یهود

انگلیسی به فارسی

پراکندگی(یهود)، جماعت یهودیان پراکنده


دیاسپورا، پراکندگی، جماعت یهودیان پراکنده


انگلیسی به انگلیسی

• jewish exile, dispersion of the jews to countries outside of israel among the gentiles (after the babylonian captivity); term used today for the community of jews living outside of israel
dispersion of any people from their ancestral homeland

مترادف و متضاد

پراکندگی (اسم)
scissoring, dissipation, diaspora, scattering, dispersion, dispersal

جماعت یهودیان پراکنده (اسم)
diaspora

the spreading out of a group of people


Synonyms: disbandment, dispersal, dispersion, dissolution, escape, exodus, mass exodus, refugee flow


جملات نمونه

1. the armenian diaspora started a few centuries ago
پراکندگی ارمنی ها از چند قرن پیش آغاز شد.

2. People from every country of the Diaspora now live in Israel.
[ترجمه ترگمان]مردم از هر کشوری از آوارگان در حال حاضر در اسرائیل زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]مردم از هر کشور دیاسپورا در حال حاضر در اسرائیل زندگی می کنند

3. But the celebrations in the Diaspora and in the Yishuv have very often had a different spirit behind them.
[ترجمه ترگمان]اما جشن ها در آوارگی و آوارگی اغلب اوقات روح متفاوتی را پشت سر خود دارند
[ترجمه گوگل]اما جشن ها در Diaspora و در Yishuv اغلب دارای روحیه متفاوت در پشت آنها بودند

4. It does not have much of a diaspora, since native - born Americans seldom emigrate permanently.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آمریکایی های بومی متولد شده به ندرت برای همیشه مهاجرت می کنند، جمعیت زیادی ندارد
[ترجمه گوگل]این کشور از دایره المعارف زیادی برخوردار نیست، زیرا آمریکایی های بومی اغلب به طور دائمی مهاجرت می کنند

5. The origins of the Bajau diaspora are recounted in the legend of a princess from Johor, Malaysia, who was washed away in a flash flood.
[ترجمه ترگمان]ریشه جماعت Bajau در افسانه شاهزاده خانم اهل johor مالزی بازگو شده است که در سیلاب برقی شسته شده بود
[ترجمه گوگل]منشاء تبار Bajau در افسانه یک شاهزاده خانم از جوهور، مالزی، که در سیل فلاش دور ریخته شده است

6. After diaspora, Jew begins to move to the Occident cosmically.
[ترجمه ترگمان]بعد از پراکندگی جمعیت، یهودی شروع به نقل مکان به غرب cosmically می کند
[ترجمه گوگل]پس از تبار، یهودی شروع به حرکت به طبیعت به صورت کیهانی می کند

7. The Muslim diaspora and Muslim missionaries are bringing the faith to previously untouched areas.
[ترجمه ترگمان]جماعت اسلامی و مبلغان مسلمان این ایمان را به مناطق آلوده منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]مذهب مسلمانان و مبلغان مسلمان ایمان به مناطق قبیله ای نابالغ دارند

8. Diaspora has constantly been the subject of discussion in literature and a number of great works.
[ترجمه ترگمان]آوارگی به طور مداوم موضوع بحث در زمینه ادبیات و تعدادی آثار بزرگ بوده است
[ترجمه گوگل]دیاسپورا دائما موضوع بحث در ادبیات و تعدادی از آثار بزرگ است

9. WT 5 BZ : The Jewish Diaspora in modern China started in the second half of the 1th century.
[ترجمه ترگمان]WT ۵ bz: مهاجرت یهودیان در چین مدرن در نیمه دوم قرن ۱th آغاز شد
[ترجمه گوگل]WT 5 BZ: Diaspora یهودی در چین مدرن در نیمه دوم قرن 1 آغاز شد

10. In Israel or the diaspora, hardly any Jew considers himself of Arab culture.
[ترجمه ترگمان]در اسرائیل یا جمعیت پراکنده، به سختی هر یهودی خودش را از فرهنگ عرب می بیند
[ترجمه گوگل]در یهودیان اسرائیل یا دایره المعارف، به سختی هر یهودی خود را از فرهنگ عرب می شناسد

11. Most diaspora Jews still support Israel strongly.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از یهودیان پراکنده هنوز هم به شدت از اسرائیل حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر یهودیان دیاسپورا همچنان از اسرائیل حمایت می کنند

12. A major characteristic of life in diaspora is rootless.
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی زندگی در پراکندگی rootless است
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های اصلی زندگی در داسپور، بدون ریشه است

13. There is a large Lebanese diaspora in Canada which must include some Hizbollah supporters.
[ترجمه ترگمان]جمعیت زیادی لبنانی در کانادا وجود دارد که باید برخی از حامیان حزب ا … را در بر داشته باشد
[ترجمه گوگل]در کانادا یک تبار بزرگ لبنانی وجود دارد که باید حامیان حزب الله باشد

14. Special living method, living experience and diaspora experience are of great significance to culture formation.
[ترجمه ترگمان]روش زندگی ویژه، تجربه زندگی و تجربه پراکندگی از اهمیت زیادی برای شکل گیری فرهنگ برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]روش زندگی ویژه، تجربه زندگی و تجارب دایساپور از اهمیت زیادی برخوردار است

The Armenian diaspora started a few centuries ago.

پراکندگی ارمنی‌ها از چند قرن پیش آغاز شد.


پیشنهاد کاربران

دیاسپورا به معانی مختلفی استفاده میشود یا به عبارتی انواع متفاوتی دارد مانند دیاسپورا ی فرهنگی ، جغرافیایی، سیاسی و قس علیهذا. مثلا یک جزیره در دریا صدها کیلومتر از سرزمین یا کشوری که به آن تعلق دارد فاصله دارد و در این میان برزخی که همان دریا هست مابین آنها فاصله میباشد مثلا جزیره مالویناس در جنوب غربی اقیانوس آرام که مالک واقعی آن آرژانتین هست یک دیاسپورا ی جغرافیایی هست ولی انگلیس با اعمال قدرت آنجا را اشکال کرده و مختص خود میداند همانطور که هنگکنگ را که دیاسپورا چین بود بدلیل ضعف قدرت دو دستی تقدیم چین کرد. با اثار باستانی و کتب خطی که در قرون گذشته از ایران و یا سایر کشورها غارت و زینت بخش موزههای برخی کشورهای اروپایی شده است مانند استوانه کوروش یا مجسمه نفر تی تی که اولی در موزه بریتانیا و دو می د لوور هست یکی از صدها هزار دیاسپورا های فرهنگی ایران و مصر هست . با تشکر.

سرگردانی، آوارگی

مهاجرانی که به دلیل شرایط بد کشور مبدا در کشور مقصد ماندگار شده اند. این کلمه مختص یهودیان نیست و برای بیشتر مهاجران که در کشور مقصد ساکنند استفاده می شه، وقتی از دیاسپورا به جای مهاجر استفاده می کنن می تونه این معنی ضمنی رو داشته باشه که درواقع این نوع مهاجران به فعالیت های اجتماعی فرهنگی و سیاسی برای وطنشون ادامه می دن.

is a scattered population whose origin lies in a separate geographic locale
جمعیت پراکنده ای از مردم که در منطقه جغرافیایی دور از وطن خود زندگی می کنند


کلمات دیگر: