کلمه جو
صفحه اصلی

browbeat


معنی : تشر زدن، نهیب زدن به
معانی دیگر : اخم و تخم کردن، پیشانی را پر آژنگ کردن، عتاب و خطاب کردن، (با اخم و تخم) کسی را وادار کردن، عتاب کردن

انگلیسی به فارسی

عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: browbeats, browbeating, browbeat, browbeaten
مشتقات: browbeater (n.)
• : تعریف: to bully or dominate by means of intimidating words or actions; domineer.
مترادف: bluster, bully, domineer, hector
مشابه: bulldoze, coerce, cow, dragoon, force, henpeck, intimidate, ride, terrorize, tyrannize

- The small country refused to be browbeaten by its powerful neighbors.
[ترجمه ترگمان] این کشور کوچک از پذیرش همسایگان قدرتمند خود خودداری کرد
[ترجمه گوگل] کشور کوچک از همسایگان قدرتمند خویش غافل شد
- The coach browbeats the players into improving their performance, but it doesn't always work.
[ترجمه ترگمان] این مربی بازیکنان را وادار به بهبود عملکرد خود می کند، اما همیشه کار نمی کند
[ترجمه گوگل] مربی بازیکنان را بهبود می بخشد، اما همیشه کار نمی کند
- She felt as if she had to browbeat her husband to get him to do anything around the house.
[ترجمه ترگمان] احساس می کرد که می خواهد شوهرش را وادار به کاری کند که او را وادار به انجام کاری در اطراف خانه کند
[ترجمه گوگل] او احساس میکرد که مجبور است شوهرش را به اوج برساند تا او را به انجام هر کاری در اطراف خانه برساند

• intimidate, bully, frighten with strong words and looks
if you browbeat someone, you bully them and try to force them to do what you want.

مترادف و متضاد

castigate, nag


تشر زدن (فعل)
browbeat, threaten

نهیب زدن به (فعل)
intimidate, browbeat

Synonyms: badger, bludgeon, bluster, bulldoze, bully, coerce, cow, despotize, domineer, dragoon, frighten, harass, hector, intimidate, lean on, lord it over, oppress, overawe, overbear, put heat on, put the chill on, put through the wringer, threaten, tyrannize


Antonyms: boost, coax, compliment, praise


جملات نمونه

1. The boss browbeat me into taking on all this extra work.
[ترجمه ترگمان]رئیس به من گفت که این همه کار اضافی رو انجام بدم
[ترجمه گوگل]رئیس من را به انجام تمام این کار اضافی

2. They browbeat him into signing the document.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را وادار کردند تا سند را امضا کنند
[ترجمه گوگل]آنها او را به امضای سند می پرستند

3. The judge browbeat the witness.
[ترجمه ترگمان]قاضی به شاهد خبر داد
[ترجمه گوگل]قاضی شاهد آن است

4. She was determined to browbeat everyone into believing her.
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که همه را وادار کند که او را باور کند
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که همه را به ایمان آوردنش برساند

5. The police could not browbeat him into confessing.
[ترجمه ترگمان]پلیس نمی توانست او را به اعتراف وادارد
[ترجمه گوگل]پلیس نمیتواند او را به اعتراف برساند

6. We shall never allow our police to browbeat prisoners into admitting their guilt.
[ترجمه ترگمان]ما هرگز اجازه نخواهیم داد که پلیس ما زندانی ها را وادار کند که به گناه خود اعتراف کنند
[ترجمه گوگل]ما هرگز به پلیس خود اجازه نخواهیم داد که زندانیان را مجاز به گناه خویش بدانیم

7. Clausen has been known to browbeat witnesses.
[ترجمه ترگمان]Clausen شناخته شده است که شاهدها را احضار کنند
[ترجمه گوگل]Clausen شناخته شده است برای دیدن شاهدان

8. He browbeat her into agreeing.
[ترجمه ترگمان]او را وادار کرد که موافقت کند
[ترجمه گوگل]او را به توافق برساند

9. Hence, the commander had to beg, cajole, and browbeat authorities of three nations to get what he needed.
[ترجمه ترگمان]از این رو، فرمانده ناچار بود از مقامات سه کشور خواهش کند که آنچه را که نیاز داشت به دست آورند
[ترجمه گوگل]از این رو، فرمانده مجبور بود که از سه ملت خواسته باشد که به آنچه که مورد نیاز است، احترام بگذارد

10. But she wasn't going to let him browbeat her.
[ترجمه ترگمان]اما او اجازه نمی داد که او را کتک بزند
[ترجمه گوگل]اما او نمی خواست او را به او ببخشد

11. The only way was to browbeat them.
[ترجمه ترگمان]تنها راه این بود که به آن ها تشر بزند
[ترجمه گوگل]تنها راه آن بود که آنها را پرورش دهیم

12. Inactive one side is, unemployment browbeats merely no longer manufacturing company, and also browbeat high - tech domain.
[ترجمه ترگمان]غیرفعال که از یک سو غیرفعال است، بیکاری صرفا یک شرکت تولیدی نیست و دارای دامنه فن آوری بالا نیز می باشد
[ترجمه گوگل]یکی از طرفهای غیر فعال، بیکاری تنها شرکت دیگری را تولید نمیکند، بلکه حوزه فناوری پیشرفته را نیز پرورش میدهد

13. They jostled, browbeat, and threatened one another, but they did not come to actual hostilities.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یکدیگر تنه می زدند و به یکدیگر تنه می زدند و یکدیگر را تهدید می کردند، اما به خصومت واقعی نرسیدند
[ترجمه گوگل]آنها در حال خندیدن، پریدن و تهدید یکدیگر بودند، اما آنها به خصومت های واقعی نرسیدند

14. But just look at how they browbeat the IMF into giving favourable assessments of their economies.
[ترجمه ترگمان]اما تنها به این نگاه کنید که چگونه صندوق بین المللی پول را به ارزیابی های مناسب از اقتصاد آن ها سوق می دهد
[ترجمه گوگل]اما فقط نگاه کنید که چگونه صندوق بین المللی پول را به ارزیابی مطلوب از اقتصاد خود می دهند

15. In 2008 China reportedly browbeat ExxonMobil and BP into stopping exploration in Vietnamese waters.
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸، چین به browbeat ExxonMobil و BP در توقف اکتشاف در آبه ای ویتنام گزارش داد
[ترجمه گوگل]در سال 2008، چین اعلام کرد که ExxonMobil و BP به توقف اکتشاف در آبهای ویتنامی برسند

پیشنهاد کاربران

کسی را با قلدری یا ترس وادار به کاری کردن.

قلدری کردن، تهدید کردن یا ترساندن.


کلمات دیگر: