نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre
نمایشگاه عمل جراحی
انگلیسی به فارسی
تئاتر عامل
انگلیسی به انگلیسی
• an operating theatre is a room in a hospital where surgeons carry out operations.
جملات نمونه
1. Doctors working in an operating theatre have to mask their noses and mouths with a specially clean cloth.
[ترجمه ترگمان]پزشکانی که در یک تئاتر عمل می کنند باید بینی و دهان خود را با یک حوله به خصوص تمیز کنند
[ترجمه گوگل]پزشکانی که در یک اپراتور کار می کنند باید بینی و دهان خود را با یک پارچه مخصوص تمیز کنند
[ترجمه گوگل]پزشکانی که در یک اپراتور کار می کنند باید بینی و دهان خود را با یک پارچه مخصوص تمیز کنند
2. They've brought her out of the operating theatre, but she's not fully conscious yet.
[ترجمه ترگمان]او را از اتاق عمل بیرون آورده اند، اما هنوز کاملا هوشیار نیست
[ترجمه گوگل]آنها او را از تئاتر عملیات آورده اند، اما هنوز کاملا آگاه نیست
[ترجمه گوگل]آنها او را از تئاتر عملیات آورده اند، اما هنوز کاملا آگاه نیست
3. An operating theatre should be a sterile environment.
[ترجمه ترگمان]یک تئاتر عملیاتی باید یک محیط استریل باشد
[ترجمه گوگل]تئاتر عامل باید یک محیط استریل باشد
[ترجمه گوگل]تئاتر عامل باید یک محیط استریل باشد
4. She was in the operating theatre for two hours.
[ترجمه ترگمان]او به مدت دو ساعت در سالن عمل بود
[ترجمه گوگل]او دو ساعت در تئاتر عمل کرد
[ترجمه گوگل]او دو ساعت در تئاتر عمل کرد
5. An operating theatre should be completely sterile.
[ترجمه ترگمان]یک تئاتر عملیاتی باید کاملا عقیم باشد
[ترجمه گوگل]تئاتر عملیاتی باید کاملا استریل باشد
[ترجمه گوگل]تئاتر عملیاتی باید کاملا استریل باشد
6. Two nurses were wheeling him into the operating theatre.
[ترجمه ترگمان]دو پرستار او را به صحنه نمایش می دادند
[ترجمه گوگل]دو پرستار او را به تئاتر عملی می بردند
[ترجمه گوگل]دو پرستار او را به تئاتر عملی می بردند
7. A young woman is wheeled into the operating theatre for laparoscopy.
[ترجمه ترگمان]یک زن جوان برای laparoscopy به سالن سینما می رود
[ترجمه گوگل]یک زن جوان در لاپاراسکوپی به تئاتر عملیاتی رانده می شود
[ترجمه گوگل]یک زن جوان در لاپاراسکوپی به تئاتر عملیاتی رانده می شود
8. The powerful surgeon in the operating theatre is powerless sitting in the dentists chair.
[ترجمه ترگمان]جراح قوی در سالن جراحی قدرت نشستن در صندلی dentists را ندارد
[ترجمه گوگل]جراح قدرتمند در تئاتر عملیاتی بی نظیر در صندلی دندانپزشکان نشسته است
[ترجمه گوگل]جراح قدرتمند در تئاتر عملیاتی بی نظیر در صندلی دندانپزشکان نشسته است
9. From the small gallery above the operating theatre the whole process was obscure, if sickeningly bloody, to the watching Cowley.
[ترجمه ترگمان]از گالری کوچک بالای صحنه نمایش، کل فرآیند مبهم بود، اگر به شکل تهوع آوری بود، به the که در حال تماشای Cowley بود
[ترجمه گوگل]از یک گالری کوچک در بالای تئاتر عملیاتی، تمام این فرآیند، به نظر تماشاچی کوولی، مبهم بود
[ترجمه گوگل]از یک گالری کوچک در بالای تئاتر عملیاتی، تمام این فرآیند، به نظر تماشاچی کوولی، مبهم بود
10. Three operating are crammed into the one operating theatre.
[ترجمه ترگمان]سه عامل فعال در یک سالن عمل جراحی قرار دارند
[ترجمه گوگل]سه اپراتور به یک اپراتور متصل می شوند
[ترجمه گوگل]سه اپراتور به یک اپراتور متصل می شوند
11. And the operating theatre and professional models of jewelry brokers.
[ترجمه ترگمان]و تئاتر عملیاتی و مدل های حرفه ای دلالان جواهر
[ترجمه گوگل]و تئاتر عامل و مدل های حرفه ای از جواهرات کارگزاران
[ترجمه گوگل]و تئاتر عامل و مدل های حرفه ای از جواهرات کارگزاران
12. Soon they arrived in the operating theatre.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که آن ها وارد عمل جراحی شدند
[ترجمه گوگل]آنها به زودی وارد تئاتر عملیاتی شدند
[ترجمه گوگل]آنها به زودی وارد تئاتر عملیاتی شدند
13. The hospital has asked various voluntary organizations to help raise money for the new operating theatre.
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان از سازمان های داوطلبانه مختلف خواسته است تا به جمع آوری پول برای تئاتر عملیاتی جدید کمک کنند
[ترجمه گوگل]بیمارستان از سازمان های داوطلبانه مختلف برای کمک به جمع آوری پول برای تئاتر عامل جدید خواسته است
[ترجمه گوگل]بیمارستان از سازمان های داوطلبانه مختلف برای کمک به جمع آوری پول برای تئاتر عامل جدید خواسته است
14. I was overwhelmed by a feeling of helplessness as I watched her being wheeled into the operating theatre.
[ترجمه ترگمان]وقتی او را می دیدم که به سمت تئاتر حرکت می کنند، احساس درماندگی کردم
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی ناپذیری را از دست دادم چون او را در اتاق عمل دیدم
[ترجمه گوگل]من احساس خستگی ناپذیری را از دست دادم چون او را در اتاق عمل دیدم
15. At the hospital, a surgeon was called and the boy was taken immediately into the operating theatre.
[ترجمه ترگمان]در بیمارستان، یک جراح تماس گرفت و کودک فورا به اتاق عمل جراحی رفت
[ترجمه گوگل]در بیمارستان، جراح نامیده شد و پسر به سرعت به تئاتر عمل آمد
[ترجمه گوگل]در بیمارستان، جراح نامیده شد و پسر به سرعت به تئاتر عمل آمد
پیشنهاد کاربران
اتاق عمل
کلمات دیگر: