کلمه جو
صفحه اصلی

bucket shop


مغازه یا بنگاهی که به ظاهر دلال خرید و فروش سهام و اوراق بهادار است ولی عملا در شرطبندی روی نوسانات قیمت سهام و غیره شرکت می کند، جای شرطبندی وقمارروی سهام ومانندان

انگلیسی به فارسی

جای شرط‌بندی و قمارروی سهام و مانند آن


فروشگاه سطل


انگلیسی به انگلیسی

• cheap saloon in the past that sold liquor in buckets; unstable and unethical brokerage firm; (bitish slang) travel agency that sells cheap air tickets; broker who practices bucketing
in britain, a bucket shop is a travel agency that sells airline tickets cheaply in order to fill seats which would otherwise be empty.
cheap saloon in the past that sold liquor in buckets; unstable and unethical brokerage firm; (bitish slang) travel agency that sells cheap air tickets

جملات نمونه

1. Most would find their next jobs in similar bucket shops.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها شغل بعدی خود را در فروشگاه های bucket مشابه خواهند یافت
[ترجمه گوگل]اکثر کارهای بعدی خود را در مغازه های سطل مشابه پیدا می کنند

2. Successful salesmen in bucket shops scorn weak or moralising colleagues, just as they do all the clients.
[ترجمه ترگمان]فروشندگان موفق در فروشگاه های سطل، همکاران ضعیف یا moralising را تحقیر می کنند، درست مثل همه مشتریان
[ترجمه گوگل]فروشندگان موفق در مغازه های سطل، از همکاران ضعیف یا اخلاقی خود انتقاد می کنند، همانطور که همه مشتریان آن را انجام می دهند

3. After all, Merrill Lynch is not a bucket shop.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه، مریل لینچ یک فروشگاه بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]پس از همه، Merrill Lynch یک فروشگاه سطل نیست

4. Bucket shops with more to hide are often more cautious when it comes to recruitment.
[ترجمه ترگمان]وقتی نوبت به کارمند یابی می رسد، Bucket shops با بیشتر پنهان کردن بیشتر احتیاط می کنند
[ترجمه گوگل]مغازه های سطل با پنهان کردن بیشتر برای استخدام بیشتر احتیاط می کنند

5. There is an art in quitting a bucket shop.
[ترجمه ترگمان]یه هنر در حال ترک کردن یه مغازه هست
[ترجمه گوگل]یک هنر در ترک یک فروشگاه سطل وجود دارد

6. That bucket shop had branches all over the city, in hotel lobbies, and in near-by towns.
[ترجمه ترگمان]آن مغازه سطل، در سراسر شهر، در لابی هتل، و در نزدیک شهرها شعبه داشت
[ترجمه گوگل]این فروشگاه سطل شاخه ها در سراسر شهر، در لابی هتل، و در نزدیکی شهرها بود

7. The U. S. has laws restricting bucket shop practices by limiting the ability of brokerage houses to create and trade certain types of over-the-counter securities.
[ترجمه ترگمان]U اس با محدود کردن توانایی شرکت های کارگزاری برای ایجاد و تجارت انواع خاصی از اوراق بهادار، قوانین محدود کردن فعالیت های کارگاه را محدود کرده است
[ترجمه گوگل]U S دارای قوانین، محدود کردن کارخانه سطل با محدود کردن توانایی خانه های کارگزاری برای ایجاد و تجارت انواع خاصی از اوراق بهادار بدون سابقه است

8. Instead, we re - created the old bucket shop gambling parlours on steroids and another credit crisis.
[ترجمه ترگمان]در عوض، فروشگاه قدیمی قمار قمار در استروئید و یک بحران اعتباری دیگر را ایجاد کردیم
[ترجمه گوگل]در عوض، ما فروشگاه مجازی فروشگاه های قمار قدیمی را بر روی استروئیدها و یک بحران اعتباری دوباره ایجاد کردیم

9. "I'm going to buy all the Burlington the bucket shop will let me carry with the money I give him for margin," he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من می خواهم همه Burlington مغازه سطل را بخرم و به من اجازه می دهد تا پولی را که به او می دهم حمل کنم \"
[ترجمه گوگل]او گفت: �من قصد دارم همه ی Burlington را بخرم و این فروشگاه سطل را به من تحویل می دهد

10. In contrast, the streetwise dealers require quicker money, and may end up in a bucket shop on the Continent.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، فروشندگان دوره گرد به پول سریع تر نیاز دارند و ممکن است در یک فروشگاه بزرگ در قاره اروپا زندگی کنند
[ترجمه گوگل]در مقابل، نمایندگی های خیابانی نیاز به پول سریع تر دارند و ممکن است در فروشگاه سطل در قاره قرار گیرند

11. Oxford felt like a transatlantic liner in the age of bucket shops and cut-price charters.
[ترجمه ترگمان]آکسفورد احساس می کرد که یک کشتی اقیانوس پیما در عصر فروشگاه های سطل و منشور قیمت کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]آکسفورد احساس می کند که یک بوش آب و هوای آتلانتیک در عصر انبارهای سطل و مقررات قیمت گذاری است

12. Harvard dealers know more than their counterparts at newer bucket shops, and so have more choice of career direction.
[ترجمه ترگمان]فروشندگان هاروارد بیش از همتایان خود در فروشگاه های bucket جدیدتر می دانند، و بنابراین مسیر شغلی بیشتری دارند
[ترجمه گوگل]نمایندگی مجاز و فروش هاروارد بیش از همتایان خود را در مغازه های سطل های جدید می داند، و بنابراین انتخاب بیشتر جهت حرفه ای است

13. But there was serious concern that swaps violated the old bucket shop laws.
[ترجمه ترگمان]اما نگرانی جدی در این مورد وجود داشت که معاملات، قوانین مربوط به مغازه قدیمی را زیر پا می گذاشتند
[ترجمه گوگل]اما نگرانی جدی وجود داشت که مبادله قوانین فروشگاه سطل قدیمی را نقض کرد

14. As a matter of fact, mine was the ideal way to operate in a bucket shop, where all that a trader does is to bet on fluctuations as they are printed by the ticker on the tape.
[ترجمه ترگمان]در واقع، معدن روش ایده آلی برای کار در یک فروشگاه بزرگ بود، جایی که همه آن یک تاجر برای شرط بندی بر روی نوساناتی که روی نوار روی نوار قرار دارند شرط ببندد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک حقیقت، من، راه مناسبی برای کار در یک فروشگاه سطل بود، جایی که همه چیز که یک معامله گر انجام می دهد، این است که در نوسانات شرط بندی قرار بگیرد، همانطور که آنها توسط نوار ضبط شده بر روی نوار چاپ می شوند

پیشنهاد کاربران

در حسابداری:
سفته باز، بنگاه معاملاتی


کلمات دیگر: