معنی : مقدر، مقدور
predestined
معنی : مقدر، مقدور
انگلیسی به فارسی
پیش بینی شده، مقدر، مقدور
انگلیسی به انگلیسی
• decreed in advance, preordained (by a higher power); decided in advance, predetermined, predestinated
if you say something was predestined to happen, you mean that it could not have been prevented because it had already been decided by god or by fate.
if you say something was predestined to happen, you mean that it could not have been prevented because it had already been decided by god or by fate.
مترادف و متضاد
مقدر (صفت)
fatal, predestined
مقدور (صفت)
possible, predestined
جملات نمونه
1. These events were clearly predestined to happen.
[ترجمه ترگمان]این وقایع کام لا مشخص بود که چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]این حوادث به وضوح پیش بینی شده بود
[ترجمه گوگل]این حوادث به وضوح پیش بینی شده بود
2. It'seemed that his failure was predestined.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که شکست او تعیین شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شکست او تخریب شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شکست او تخریب شده است
3. It was as if we were predestined to meet.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که برای ملاقات با ما مقدر شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که ما ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که ما ملاقات کردیم
4. His was not a political career predestined from birth.
[ترجمه ترگمان]شغل سیاسی او از بدو تولد مقدر نشده بود
[ترجمه گوگل]او یک حرفه سیاسی بود که از زمان تولد منصرف شده بود
[ترجمه گوگل]او یک حرفه سیاسی بود که از زمان تولد منصرف شده بود
5. They both felt that they were predestined to spend their lives together.
[ترجمه ترگمان]هر دو احساس می کردند که می خواهند زندگی خود را با هم سپری کنند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها احساس کردند که آنها با هم زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها احساس کردند که آنها با هم زندگی می کنند
6. She thought that whatever happened was predestined.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد که هر اتفاقی که افتاده تقدیر است
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که هر چه اتفاق افتاده بود، پیشبینی شده بود
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که هر چه اتفاق افتاده بود، پیشبینی شده بود
7. It seems she was predestined to be famous.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که مقدر بوده که مشهور بشه
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او معروف شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او معروف شده است
8. It seems the expedition is predestined to fail because there have been so many problems.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این سفر برای شکست مقدر شده است زیرا مشکلات بسیاری وجود داشته است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این عملیات از بین رفته است زیرا مشکلات بسیاری وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این عملیات از بین رفته است زیرا مشکلات بسیاری وجود دارد
9. They believed that kings were predestined to rule.
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که پادشاهان برای حکومت مقدر شده است
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که پادشاهان به حکومت تعلق دارند
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که پادشاهان به حکومت تعلق دارند
10. Life isn't a series of predestined events: we have some control over what happens.
[ترجمه ترگمان]زندگی مجموعه ای از وقایع مقدر شده نیست: ما بر آنچه که رخ می دهد کنترل داریم
[ترجمه گوگل]زندگی یک مجموعه از حوادث پیشین است که ما کنترل برخی از آنچه اتفاق می افتد نیست
[ترجمه گوگل]زندگی یک مجموعه از حوادث پیشین است که ما کنترل برخی از آنچه اتفاق می افتد نیست
11. He's a man who seems predestined to die lonely.
[ترجمه ترگمان]او مردی است که به نظر می رسد در تنهایی می میرد
[ترجمه گوگل]او مردی است که به نظر می رسد که به تنهایی میمیرد
[ترجمه گوگل]او مردی است که به نظر می رسد که به تنهایی میمیرد
12. Many religions teach that man is predestined to suffer.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مذاهب به این مرد می آموزند که رنج بکشند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ادیان تدریس می کنند که انسان دچار رنج است
[ترجمه گوگل]بسیاری از ادیان تدریس می کنند که انسان دچار رنج است
13. That they should come together we suppose was predestined.
[ترجمه ترگمان]فرض کنیم که آن ها باید با هم بیایند، فرض کنیم که حکم قضا و قدر باشد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که آنها باید با یکدیگر هماهنگ شوند
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که آنها باید با یکدیگر هماهنگ شوند
14. He was predestined for the London office, I later learned, and not terribly worried about his career.
[ترجمه ترگمان]بعدها فهمیدم که او برای اداره لندن از دست رفته است و خیلی نگران شغلش نیست
[ترجمه گوگل]او برای دفتر لندن مقرر شد، من بعدا آموختم، و نه به شدت نگران کارش بودم
[ترجمه گوگل]او برای دفتر لندن مقرر شد، من بعدا آموختم، و نه به شدت نگران کارش بودم
پیشنهاد کاربران
تقدیر ازلی
آنچه سرنوشتی از پیش تعیین شده دارد. از مشتقات Destiny به معنای سرنوشت و تقدیر است.
Our victory in the tournament was seemingly .
predestined
پیروزی ما در رقابت ها ظاهراً از پیش تعیین شده بود.
Our victory in the tournament was seemingly .
predestined
پیروزی ما در رقابت ها ظاهراً از پیش تعیین شده بود.
کلمات دیگر: