کلمه جو
صفحه اصلی

granddaddy


بهترین یا بزرگترین (در نوع خود)، اولین، پیشین ترین، (عامیانه)، پدر بزرگ

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) پدر بزرگ


(عامیانه) بهترین یا بزرگترین (در نوع خود)، اولین، پیشینترین


پدربزرگ


جملات نمونه

1. the granddaddy of them all
از همه ی آنها با سابقه تر

the granddaddy of them all

از همه‌ی آنها باسابقه‌تر


پیشنهاد کاربران

سمبل


کلمات دیگر: