آبستن شدن یا بودن، در زهدان (رحم) پروراندن، (در اثر لقاح) بسته شدن (نطفه)، بارور شدن، در شکم داشتن، ابستن بودن، حمل کردن
gestate
آبستن شدن یا بودن، در زهدان (رحم) پروراندن، (در اثر لقاح) بسته شدن (نطفه)، بارور شدن، در شکم داشتن، ابستن بودن، حمل کردن
انگلیسی به فارسی
در شکم داشتن، ابستن بودن، حمل کردن
جاستین، در شکم داشتن، ابستن بودن
انگلیسی به انگلیسی
• be pregnant, carry in the womb; conceive of and develop in the mind (i.e. a thought, idea, etc.)
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gestates, gestating, gestated
حالات: gestates, gestating, gestated
• : تعریف: to carry in the uterus following conception.
- She gestated the calf twenty days longer than expected.
[ترجمه ترگمان] بیست روز بیشتر طول کشید تا انتظارش را داشته باشی
[ترجمه گوگل] او بیست روز طول کشید تا گوساله بیشتر از حد انتظار باشد
[ترجمه گوگل] او بیست روز طول کشید تا گوساله بیشتر از حد انتظار باشد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to experience the gestation process.
- That cow has been gestating for five months now.
[ترجمه ترگمان] حالا پنج ماه است که این گاو وحشی است
[ترجمه گوگل] این گاو هم اکنون پنج ماهه است
[ترجمه گوگل] این گاو هم اکنون پنج ماهه است
• (2) تعریف: to take shape slowly in the mind, as ideas.
جملات نمونه
1. Different types of land cultures gestate different economic models and show different homestead relationships, which has different influences on settlement pattern.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلف فرهنگ های ارضی از مدل های اقتصادی متفاوت استفاده می کنند و روابط خانوادگی مختلف را نشان می دهند که تاثیرات متفاوتی بر الگوی اسکان دارند
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از فرهنگ های خشک، مدل های اقتصادی مختلفی را نشان می دهند و روابط خانه های مختلف را نشان می دهند که تأثیرات متفاوتی بر الگو سازی دارد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از فرهنگ های خشک، مدل های اقتصادی مختلفی را نشان می دهند و روابط خانه های مختلف را نشان می دهند که تأثیرات متفاوتی بر الگو سازی دارد
2. A group of architects born in 1950 gestate in the bubble economy of 1980s.
[ترجمه ترگمان]گروهی از معماران دهه ۱۹۵۰ در اقتصاد حبابی دهه ۱۹۸۰ به دنیا آمدند
[ترجمه گوگل]گروهی از معماران متولد سال 1950 در حوزه اقتصاد حباب دهه 1980 حضور داشتند
[ترجمه گوگل]گروهی از معماران متولد سال 1950 در حوزه اقتصاد حباب دهه 1980 حضور داشتند
3. The academic culture of Zhe Dong gestate them, and the history of developed commercial culture foster them.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ آکادمیک of دونگ آن ها را کشت و تاریخ فرهنگ تجاری توسعه یافته آن ها را پرورش داد
[ترجمه گوگل]فرهنگ آکادمیک ژو دونگ آنها را تکمیل می کند و تاریخ فرهنگ تجاری توسعه یافته آنها را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]فرهنگ آکادمیک ژو دونگ آنها را تکمیل می کند و تاریخ فرهنگ تجاری توسعه یافته آنها را تقویت می کند
4. Young frolicking behaviors not only gestate humor, but also are the original display of humor.
[ترجمه ترگمان]رفتارهای frolicking جوان نه تنها شوخ gestate بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی نیز هستند
[ترجمه گوگل]رفتارهای خیره کننده ی جوان نه تنها شوخطلعی، بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی است
[ترجمه گوگل]رفتارهای خیره کننده ی جوان نه تنها شوخطلعی، بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی است
5. Aliens can not gestate on steep slopes.
[ترجمه ترگمان]موجودات فضایی قادر به این کار نیستند
[ترجمه گوگل]بیگانگان نمیتوانند در دامنه های شیب دار زندگی کنند
[ترجمه گوگل]بیگانگان نمیتوانند در دامنه های شیب دار زندگی کنند
6. Autumn is full of achievement, but we should gestate the new fruitage.
[ترجمه ترگمان]پاییز پر از موفقیت است، اما ما باید the جدید را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]پاییز پر از دستاورد است، اما ما باید محصول جدید را از بین ببریم
[ترجمه گوگل]پاییز پر از دستاورد است، اما ما باید محصول جدید را از بین ببریم
7. Horizon without end, a planet gestate billions of life that still along special orbit peaceful. There's Life Star of Double Stars.
[ترجمه ترگمان]این سیاره، بدون پایان، میلیاردها دلار از حیات خود را که هنوز در امتداد مدار مخصوص به سر می برند، به پایان رساند ستاره زندگی یک ستاره دوتایی است
[ترجمه گوگل]افق بدون پایان، یک سیاره، میلیاردی زندگی است که هنوز در امتداد مدار منطقی صلح آمیز است ستاره زندگی دو ستاره وجود دارد
[ترجمه گوگل]افق بدون پایان، یک سیاره، میلیاردی زندگی است که هنوز در امتداد مدار منطقی صلح آمیز است ستاره زندگی دو ستاره وجود دارد
8. A vast amount of stone buildings gestate the characteristic style and features of residential building in Huian coastal areas.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از ساختمان های سنگی به سبک ویژه و ویژگی های ساختمان مسکونی در مناطق ساحلی Huian ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از ساختمان های سنگی، ویژگی سبک و ویژگی های ساختمان مسکونی در مناطق ساحلی Huian را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی از ساختمان های سنگی، ویژگی سبک و ویژگی های ساختمان مسکونی در مناطق ساحلی Huian را نشان می دهد
9. Yong frolicking behaviors not only gestate humor, but also are the original display of humor.
[ترجمه ترگمان]رفتارهای frolicking - نه تنها شوخ طبعی خود را از دست می دهند بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی نیز هستند
[ترجمه گوگل]رفتار یخ زده یونگ نه تنها طنز، بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی است
[ترجمه گوگل]رفتار یخ زده یونگ نه تنها طنز، بلکه نمایش اصلی شوخ طبعی است
10. Third, the rites gestate the feelings of moral education.
[ترجمه ترگمان]سوم، این مراسم، احساسات آموزش اخلاقی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]سوم، جوایز احساسات آموزش اخلاقی را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]سوم، جوایز احساسات آموزش اخلاقی را بیان می کنند
11. Technicality and potential economic interest of E-commerce gestate the E-commerce patent.
[ترجمه ترگمان]technicality و منافع بالقوه اقتصادی تجارت الکترونیکی، ثبت اختراع تجارت الکترونیکی را تایید می کند
[ترجمه گوگل]سودآوری و منافع اقتصادی بالقوه تجارت الکترونیک ثبت اختراع تجارت الکترونیک است
[ترجمه گوگل]سودآوری و منافع اقتصادی بالقوه تجارت الکترونیک ثبت اختراع تجارت الکترونیک است
12. The social background and Mr. Long's assiduous pursuit gestate the best opportunity for the introduce of Imagery Annals.
[ترجمه ترگمان]سابقه اجتماعی و پی گیری پشت کار و پشت کار آقای لانگ، بهترین فرصت را برای معرفی کتاب \"Imagery\" به دست آورده است
[ترجمه گوگل]پس زمینه اجتماعی و پیگیری شدید آقای لانگ، بهترین فرصت را برای معرفی تصاویر سالن های فیلم نشان می دهد
[ترجمه گوگل]پس زمینه اجتماعی و پیگیری شدید آقای لانگ، بهترین فرصت را برای معرفی تصاویر سالن های فیلم نشان می دهد
13. In the gestate so great.
[ترجمه ترگمان] تو the خیلی عالی پیش میره
[ترجمه گوگل]در ژستتان خیلی عالی است
[ترجمه گوگل]در ژستتان خیلی عالی است
14. They don't gestate or lactate.
[ترجمه ترگمان]او نا زنده نمی شن یا اسید lactate
[ترجمه گوگل]آنها ژستات یا لاکتات ندارند
[ترجمه گوگل]آنها ژستات یا لاکتات ندارند
پیشنهاد کاربران
( معنی مجازی ) به مرحله ظهور / دوره تکوین / مرحله شکل گیری رسیدن،
( جنین ) رشد کردن
کلمات دیگر: