کلمه جو
صفحه اصلی

filibuster


(به ویژه در سده ی نوزدهم) ماجراجویی که در خارج از کشور خودش دست به جنگ و خرابکاری میزند، کسی که در کشوری دیگر (که با کشور خودش در جنگ نیست) دست به لشکر کشی می زند، (امریکا - ایراد نطق های بسیار طولانی در مجلس شورا به منظور جلوگیری از مطرح شدن یا تصویب لایحه و غیره) ابستروکسیون، پر حرفی عمدی، کسی که قانونگذاری مجلس را با اطاله کلام ووسایل دیگر بتاخیر می اندازد

انگلیسی به فارسی

(آمریکا) کسی که قانون‌گذاری مجلس را با اطاله کلام و وسایل دیگر به تأخیر می‌اندازد


فیلترینگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the practice or an instance of impeding or delaying legislative action, as by making long speeches until a deadline is passed.

- The filibuster succeeded in causing the bill to fail in the Senate.
[ترجمه ترگمان] ابستروکسیون موفق شد باعث شود که این لایحه در مجلس سنا شکست بخورد
[ترجمه گوگل] فلیبستر موفق به ایجاد این لایحه در مجلس سنا شد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: filibusters, filibustering, filibustered
• : تعریف: to engage in a filibuster.

- Senate Republicans threatened to filibuster if the proposed legislation was passed in the House of Representatives.
[ترجمه ترگمان] جمهوری خواهان مجلس سنا تهدید کردند که اگر قانون پیشنهادی در مجلس نمایندگان تصویب شود، ابستروکسیون را تهدید می کند
[ترجمه گوگل] جمهوری خواهان سنا تهدید کردند که اگر قانون پیشنهادی در مجلس نمایندگان تصویب شود
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: filibusterer (n.)
• : تعریف: to delay or impede (passage of a law) by filibustering.

• use of delaying tactics; long speech made to delay or prevent a decision from being made (politics); military adventurer who engages in unauthorized revolutionary activities in foreign countries
give long speeches in order to delay or prevent a decision from being made; intentionally delay debate; lead a filibuster; engage in unauthorized revolutionary activities in foreign countries
a filibuster is a long slow speech or a series of long slow speeches which are used as a method of preventing laws from being passed by the legislature, because the debating time runs out before the debate is over, so a vote cannot be taken.

مترادف و متضاد

obstruction of progress, especially in verbal argument


Synonyms: delay, hindrance, holding the floor, interference, opposition, postponement, procrastination, stonewalling, talkathon


Antonyms: catalyst, impetus, incentive, progression


جملات نمونه

1. Senator Seymour has threatened a filibuster to block the bill.
[ترجمه ترگمان]سناتور سیمور برای مسدود کردن این لایحه، ابستروکسیون را تهدید کرده است
[ترجمه گوگل]سناتور سیمور یک فلیبستر را برای جلوگیری از این لایحه تهدید کرده است

2. A senator dragged the subject in as a filibuster.
[ترجمه ترگمان] یه سناتور موضوع رو به عنوان \"filibuster\" کشیده
[ترجمه گوگل]یک سناتور موضوع را به عنوان یک فلیبستر کشید

3. They simply threatened to filibuster until the Senate adjourns.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سادگی ابستروکسیون را تهدید کردند که تا زمان adjourns سنا، ابستروکسیون را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]آنها به سادگی تهدید کردند که مجلس سنای آمریکا مجبور به رعایت قانون شود

4. A group of senators plans to filibuster a measure that would permit drilling in Alaska.
[ترجمه ترگمان]گروهی از سناتورها برنامه دارند تا برای اقدامی که اجازه حفاری در آلاسکا را می دهد، ابستروکسیون را فراهم کنند
[ترجمه گوگل]یک گروه از سناتورها قصد دارند اقداماتی را انجام دهند که اجازه می دهد حفاری در آلاسکا انجام شود

5. Opponents of the bill threatened to filibuster its final stages.
[ترجمه ترگمان]مخالفان لایحه به ابستروکسیون تهدید کردند که آخرین مراحل خود را به تعویق می اندازد
[ترجمه گوگل]مخالفان این لایحه تهدید کردند که مراحل نهایی خود را به کار گیرند

6. Conceivably, supporters of the law could filibuster to prevent it from being revised.
[ترجمه ترگمان]Conceivably، حامیان قانون می توانند ابستروکسیون را مهار کنند تا از تجدید نظر آن ها جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]تصور می شود حامیان قانون می توانند برای جلوگیری از تجدید نظر در قانون اساسی شرکت کنند

7. The democrats organize a filibuster in the senate.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها یک ابستروکسیون را در سنا سازماندهی می کنند
[ترجمه گوگل]دموکراتها یک نماینده در سنای سازمان میدهند

8. Opponents in the Senate have vowed to filibuster.
[ترجمه ترگمان]مخالفان مجلس سنا قول داده اند که ابستروکسیون را باز دارد
[ترجمه گوگل]مخالفان در مجلس سنا فریبنده اند

9. Daschle has said Democrats may filibuster the budget for the investigation if their objections are not addressed.
[ترجمه ترگمان]\"Daschle\" گفت اگر اعتراضات آن ها مورد خطاب قرار نگیرد، دموکرات ها ممکن است به خاطر تحقیقات، ابستروکسیون را به تعویق بیاندازند
[ترجمه گوگل]Daschle گفته است که دموکراتها ممکن است بودجه را برای تحقیق در اختیار داشته باشند، اگر اعتراضات آنها مورد توجه قرار نگیرد

10. We could not prolong a filibuster indefinitely.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به طور نامحدود ابستروکسیون را طولانی کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم یک فلیبستر را به طور نامحدود ادامه دهیم

11. Republicans have the right to filibuster under centuries - old rules that this page has long defended.
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان حق دارند تا در زیر قواعد قدیمی که این صفحه مدت ها از آن ها دفاع کرده است، ابستروکسیون را حفظ کنند
[ترجمه گوگل]جمهوری خواهان حق دارند که در طول قرن ها فلیبستر - قوانین قدیمی که این صفحه برای مدت طولانی دفاع کرده است

12. Organizing or carry out of a filibuster.
[ترجمه ترگمان]سازماندهی یا اجرای ابستروکسیون (ابستروکسیون)
[ترجمه گوگل]سازماندهی و یا انجام یک فلیبستر

13. The filibuster was a major obstruction to the success of their plan.
[ترجمه ترگمان]ابستروکسیون مانع اصلی موفقیت برنامه آن ها شده بود
[ترجمه گوگل]فلیبستر یک مانع بزرگ برای موفقیت طرح های خود بود

14. Edward Kennedy, D-Mass., who opposes the bill, conceded he did not have the votes to wage a filibuster.
[ترجمه ترگمان]ادوارد کندی، D کسی که با این لایحه مخالف است، تصدیق کرد که رای دادن ابستروکسیون را ندارد
[ترجمه گوگل]ادوارد کندی، D-Mass, که مخالف این لایحه است، تصدیق کرد که او رای برای فلیبستر نداشت

پیشنهاد کاربران

اطاله ی کلام

ویکی پدیا:
اطاله بررسی ( فیلیباستر ) ( انگلیسی: Filibuster‎ ) یک روند پارلمانی است که منازعه بر سر قسمتی از روند قانون گذاری به طول می انجامد و یک یا چند عضو، رأی گیری را به تعویق انداخته یا به طور کلی از آن جلوگیری می کنند. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، برای فیلیباستر برابرِ �سد رأی� را برگزیده است.

Make a long speech in order to delay a new law


"فیلی باستر" اشاره به موقعیتی است که طی آن یک یا چند نمایندهٔ مجلس سعی میکنند که با سخنرانی های طولانی و پی در پی یا ترفند های تأخیر انداز دیگری از تصویب یک قانونی یا تصمیم و رأی گیری برای لایحه ای یا طرحی جلو گیری نمایند.
بنده هم برای مترادف فارسی این کلمه ، پیشنهادمی کنم که در ترجمه از یکی از این ترکیبات واژه ای نو استفاده کنیم:
رأی بند ، سد رأی ، انسداد رأی، رأی بست، واپس افکن، درنگ افکن ، تأخیر انداز، رأی بُر


توضیحاتی در رابطه با اسم filibuster
در امریکا filibuster یا اطاله بررسی اشاره دارد به ایراد نطق های بسیار طولانی در مجلس شورا به منظور جلوگیری از مطرح شدن یا تصویب لایحه و . . .

منبع: سایت بیاموز

filibuster ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سد رأی
تعریف: روشی که اقلیت مجلس، معمولاً با ایراد سخنرانی های طولانی، برای ممانعت از رأی گیری به کار می بندد


کلمات دیگر: